Perdic | گسترش یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 221 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	spread U	گسترش یافتن
	spreads U	گسترش یافتن
	accrue U	گسترش یافتن
	accrues U	گسترش یافتن
	accruing U	گسترش یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	deploying U	گسترش یافتن
	deploys U	گسترش یافتن
	outspread U	گسترش یافتن
	circumfuse U	گسترش یافتن
	to spread [across] [over] U	گسترش یافتن [سرتاسر]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	spread U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	spreads U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	generate U	گسترش یافتن افریدن
	generated U	گسترش یافتن افریدن
	generates U	گسترش یافتن افریدن
	generating U	گسترش یافتن افریدن
	deploy U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploying U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploys U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	metastasize U	گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
Other Matches

	deployment operating base U	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
	force tabs U	نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
	propagate U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagating U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagated U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagates U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	spreads U	گسترش
	deploy U	گسترش
	developments U	گسترش
	expanses U	گسترش
	expanse U	گسترش
	develops U	گسترش
	propagation U	گسترش
	deploying U	گسترش
	extensions U	گسترش
	line of deployment U	خط گسترش
	extension U	گسترش
	deploys U	گسترش
	development U	گسترش
	develop U	گسترش
	spread U	گسترش
	dispersal U	گسترش
	expansion U	گسترش
	promotions U	گسترش
	deployment U	گسترش
	promotion U	گسترش
	installed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	prompt deployment U	گسترش مناسب
	develops U	گسترش وضعیت
	to unfold U	گسترش دادن
	path of expansion U	مسیر گسترش
	disposition U	ارایشات گسترش
	deployment U	تفرقه گسترش
	wide-angle U	عدسی گسترش
	expansion U	گسترش انبساط
	develops U	گسترش دادن
	develop U	گسترش وضعیت
	develop U	گسترش دادن
	deployment diagram U	دیاگرام گسترش
	expansion U	گسترش توسعه
	widening of market U	گسترش بازار
	widening of capital U	گسترش سرمایه
	vertical expansion U	گسترش عمودی
	deployed U	گسترش یافته
	wide angle U	عدسی گسترش
	generation U	افرینش گسترش
	generations U	افرینش گسترش
	sign extension U	گسترش علامت
	bank expansion U	گسترش بانکی
	abroad U	گسترش یافته
	to grow [into] U	گسترش دادن [به]
	flank development U	گسترش جناحی
	extensibility U	گسترش پذیری
	expansion path U	مسیر گسترش
	expansible U	گسترش پذیر
	job enlargement U	گسترش شغلی
	eco development U	بوم گسترش
	development plan U	طرح گسترش
	deployment diagram U	طرح گسترش
	credit expansion U	گسترش اعتبار
	image speard U	گسترش تصویر
	appointed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	applied <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	deployed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	inserted <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	prompt deployment U	گسترش فوری
	to develop [into] U	گسترش دادن [به]
	flare angle U	زاویه گسترش یا گشادگی
	redeployment U	تجدید گسترش کردن
	redeployment U	گسترش مجدد دادن
	expanding industry U	صنعت در حال گسترش
	bank development U	گسترش شبکه بانکی
	dispersion U	تفرقه گسترش یکان
	elater U	خاصیت انبساط و گسترش
	growth company U	شرکت در حال گسترش
	relocation U	تجدید گسترش دادن
	automatic volume expansion U	گسترش خودکار صدا
	spaces U	گسترش دادن متن
	space U	گسترش دادن متن
	expandable U	آنچه قابل گسترش باشد
	battery groung pattern U	طرح گسترش توپهای اتشبار
	open ranks U	گسترش باز درسواره نظام
	expansion U	توسعه گسترش دادن کشیدن
	extensible U	آنچه قابل گسترش است
	deployed U	مستقر گسترش یافته در روی زمین
	To extend the scope of ones activities . U	میدان عملیات خودرا گسترش دادن
	extending U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	extends U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	breeding ground U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	extend U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	breeding grounds U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	basic plus U	نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
	problem child U	فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
	disposition U	صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
	remedial maintenance U	باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
	monroe doctrine U	سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
	EEMS U	در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
	scalable software U	برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
	secure hypertext transfer protocol U	گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
	development U	گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
	proliferation U	سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
	developments U	گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
	discovered U	یافتن
	discover U	یافتن
	discovers U	یافتن
	find U	یافتن
	finds U	یافتن
	discovering U	یافتن
	detect U	یافتن
	detects U	یافتن
	detected U	یافتن
	detecting U	یافتن
	metastasis U	هجوم مرض گسترش میکرب مرض
	diamond formation U	ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
	expanding U	بسط یافتن
	expands U	بسط یافتن
	attains U	دست یافتن
	expand U	بسط یافتن
	attaining U	دست یافتن
	conquering U	پیروزی یافتن بر
	attained U	دست یافتن
	attain U	دست یافتن
	get out U	رهایی یافتن
	conquer U	پیروزی یافتن بر
	specialization U	تخصص یافتن
	prefers U	ترجیح یافتن
	preferring U	ترجیح یافتن
	prefer U	ترجیح یافتن
	overpowers U	استیلا یافتن بر
	overpowered U	استیلا یافتن بر
	overpower U	استیلا یافتن بر
	recuperating U	بهبودی یافتن
	recuperates U	بهبودی یافتن
	recuperated U	بهبودی یافتن
	recuperate U	بهبودی یافتن
	realised U	تحقق یافتن
	hold out U	بسط یافتن
	dwindles U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindled U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindle U	تدریجاکاهش یافتن
	relaxing U	تخفیف یافتن
	relaxes U	تخفیف یافتن
	relax U	تخفیف یافتن
	lay hands on something U	چیزی را یافتن
	look oneself again U	بهبود یافتن
	pick up health U	بهبود یافتن
	meliorate U	بهبود یافتن
	protend U	امتداد یافتن
	terminates U	خاتمه یافتن
	misalign U	تغییر یافتن
	dwindling U	تدریجاکاهش یافتن
	rises U	خاتمه یافتن
	hunt out U	با جستجو یافتن
	transcend U	برتری یافتن
	immix U	امیزش یافتن
	realising U	تحقق یافتن
	keep one's head above water U	رهایی یافتن
	transcends U	برتری یافتن
	transcending U	برتری یافتن
	transcended U	برتری یافتن
	realize U	تحقق یافتن
	realized U	تحقق یافتن
	realizes U	تحقق یافتن
	realizing U	تحقق یافتن
	to alter [to] U	تغییر یافتن
	rise U	خاتمه یافتن
	realises U	تحقق یافتن
	conquers U	پیروزی یافتن بر
	acceded U	راه یافتن
	recover U	بهبودی یافتن
	reduces U	کاهش یافتن
	reduces U	تقلیل یافتن
	scant U	تخفیف یافتن
	reducing U	کاهش یافتن
	reducing U	تقلیل یافتن
	diverges U	انشعاب یافتن
	diverged U	انشعاب یافتن
	diverge U	انشعاب یافتن
	tense U	تشدید یافتن
	tensed U	تشدید یافتن
	tenser U	تشدید یافتن
	tenses U	تشدید یافتن
	tensest U	تشدید یافتن
	reduce U	تقلیل یافتن
	recovering U	بهبودی یافتن
	shrinks U	کاهش یافتن
	achieving U	دست یافتن
	achieves U	دست یافتن
	achieved U	دست یافتن
	achieve U	دست یافتن
	reduce U	کاهش یافتن
	luxuriating U	شکوه یافتن
	end U	خاتمه یافتن
	luxuriates U	شکوه یافتن
	ended U	خاتمه یافتن
	luxuriated U	شکوه یافتن
	ends U	خاتمه یافتن
	luxuriate U	شکوه یافتن
	shrink U	کاهش یافتن