English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bruit U گزارش سروصدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
romps U سروصدا
fusses U سروصدا
fussed U سروصدا
noise U سروصدا
romp U سروصدا
slumbery U بی سروصدا
noises U سروصدا
vociferant U پر سروصدا
romping U سروصدا
slumb U بی سروصدا
slumberous U بی سروصدا
fuss U سروصدا
vociferous U پر سروصدا
fussing U سروصدا
slumbrous U بی سروصدا
brabble U سروصدا
zippy U طر سروصدا
vociferance U سروصدا
romped U سروصدا
small-town U کم سروصدا
stramash U سروصدا
insidiously U بی سروصدا
blatancy U سروصدا
clamoured U غوغا سروصدا
rave-ups U مهمانی پر سروصدا
swash U سروصدا جریان اب
high jinks U سروصدا و شادی
clamor U غوغا سروصدا
rave-up U مهمانی پر سروصدا
clamours U غوغا سروصدا
clamouring U غوغا سروصدا
messan U ادم پر سروصدا
The noise died down. U سروصدا ها خوابید
eclat U سروصدا زیاد
clamour U غوغا سروصدا
doodle U فریفتن سروصدا کردن
rave-ups U کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
rave-up U کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
doodled U فریفتن سروصدا کردن
hustle and bustle U سروصدا [اصطلاح روزمره]
explosion U بیرون ریزی سروصدا
explosions U بیرون ریزی سروصدا
razzmatazz U سروصدا [اصطلاح روزمره]
hoopla U سروصدا [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] U سروصدا [اصطلاح روزمره]
funfair U سروصدا [اصطلاح روزمره]
shivaree U سروصدا [اصطلاح روزمره]
razzamatazz U سروصدا [اصطلاح روزمره]
doodles U فریفتن سروصدا کردن
doodling U فریفتن سروصدا کردن
The noise kept me awake . U سروصدا نگذاشت بخوابم
hell U سروصدا راه انداختن
To make a racket. U سروصدا راه انداختن ( جنجال )
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. U بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
What are those strange noises? U این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
recitetion U گزارش شز
report generator U گزارش زا
reported U گزارش
account U گزارش
reports U گزارش
report U گزارش
reportage U گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
management report U گزارش مدیریت
periodic report U گزارش دورهای
internal report U گزارش داخلی
report file U فایل گزارش
quarterly report U گزارش سه ماهه
final report U گزارش نهایی
error report U گزارش خطا
edit line U خط گزارش وضعیت
logs U گزارش سفرهواپیما
flash report U گزارش انی
detailed report U گزارش مشروح
hot report U گزارش مهم
press report U گزارش خبری
report generator U مولد گزارش
turn in <idiom> U گزارش دادن
expertise U گزارش اهل فن
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
technical report U گزارش فنی
to give forth U گزارش دادن
visualreport U گزارش بصری
viva report U گزارش شفاهی
viva voting U گزارش شفاهی
situation report U گزارش وضعیت
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
reportable U گزارش دادنی
rpg U مولدبرنامه گزارش
survey report U گزارش بازرسی
wrap up U گزارش خلاصه
commentary U گزارش رویداد
journals U گزارش روزانه
action U گزارش وضع
returning U گزارش دادن
blue bark U گزارش حرکت
accident reporting U گزارش حادثه
returning U گزارش رسمی
annual report U گزارش سالیانه
annual report U گزارش سالانه
actions U گزارش وضع
minute U گزارش وقایع
reported U گزارش دادن به
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
returns U گزارش رسمی
story U روایت گزارش
returns U گزارش دادن
journal U گزارش روزانه
report U گزارش دادن
log U گزارش سفرهواپیما
blue bell U گزارش بدرفتاری
reported U گزارش دادن
reported U گزارش دیدبانی
commentaries U گزارش رویداد
return U گزارش دادن
command report U گزارش فرماندهی
report U گزارش دیدبانی
reports U گزارش دادن
return U گزارش رسمی
reports U گزارش دادن به
blue bell U گزارش جنایت
account U اهمیت گزارش
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
report generation U تولید گزارش
report U گزارش دادن به
reports U گزارش دیدبانی
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
schedule report U گزارش زمانبندی شده
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
bills U گزارش جریان دعوی
bill U گزارش جریان دعوی
reportable items U اقلام قابل گزارش
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
According to the riport . U بقرار این گزارش
log U گزارش سفرنامه کشتی
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
logs U گزارش سفرنامه کشتی
docking report U گزارش تعمیر ناو
snap report U گزارش فوری یا انی
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress report U گزارش پیشرفت کار
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
misreport U اشتباه گزارش دادن
flash report U گزارش برق اسا
project technical report U گزارش فنی پروژه
interim report U گزارش پیشرفت کار
journal book U دفتر گزارش روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
project technical report U گزارش فنی طرح
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
call-ups U دستور ارسال گزارش
contact report U گزارش اخذ تماس
call-up U دستور ارسال گزارش
draft report U گزارش نیمه نهایی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
call up U دستور ارسال گزارش
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
report generator U برای تامین گزارش کامل
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com