Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reconversion
U
گرایش مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
attitudes
U
گرایش
disposition
U
گرایش
trend
U
گرایش
propensities
U
گرایش
tropism
U
گرایش
tendencies
U
گرایش
tendency
U
گرایش
attitude
U
گرایش
propensity
U
گرایش
trends
U
گرایش
diatropism
U
گرایش
gravitation
U
گرایش
coenotrope
U
گرایش مشترک
christianization
U
گرایش به مسیحیت
cenotrope
U
گرایش مشترک
approach gradient
U
شیب گرایش
propensity to save
U
گرایش به پس انداز
action tendency
U
گرایش به عمل
chemotropism
U
گرایش شیمیایی
propensity to borrow
U
گرایش به استقراض
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
propensity to hoard
U
گرایش به احتکار
propensity to import
U
گرایش به واردات
pressure tendency
U
گرایش فشار
orientation
U
گرایش جهت
sexual orientation
U
گرایش جنسی
upward tendency
U
گرایش صعودی
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
ism
U
سیستم عملی گرایش
determining tendency
U
گرایش تعیین کننده
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
phototropism
U
گرایش بطرف نور
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
propensity to invest
U
گرایش به سرمایه گذاری
tendentious
U
دارای گرایش ویژه وعمدی
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
simplism
U
گرایش بسادگی وبی الایشی
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
common business oreinted language
U
زبان با گرایش متداول تجاری
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
Enantiodroma
U
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
radicalism
U
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
coanda effect
U
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
bopped
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopping
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bops
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
character oriented protocol
U
پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
further
U
مجدد
seconded
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
second
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthers
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconds
U
مجدد
renewed
U
مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
recreation
U
خلق مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
recount
U
شمارش مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
resupply
U
اماد مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
retrials
U
ازمایش مجدد
retrial
U
محاکمه مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
retrials
U
محاکمه مجدد
revaluation
U
بهاگذاری مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
revaluation
U
ارزیابی مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
redraw
U
رسم مجدد
rehearsals
U
تکرار مجدد
rehearsal
U
تکرار مجدد
regenerating
U
تولید مجدد
regenerates
U
تولید مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
regenerated
U
تولید مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
redraws
U
رسم مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
re-election
U
انتخاب مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
repaint
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
regenerate
U
تولید مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
republication
U
انتشار مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
resale
U
فروس مجدد
resale
U
حراج مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com