Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hard
U
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder
U
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest
U
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
master
U
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters
U
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
mastered
U
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
comparator
U
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
collectivism
U
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
accuracy
U
کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
rehabilitated
U
ترمیم کردن
restored
U
ترمیم کردن
rehabilitates
U
ترمیم کردن
reshuffle
U
ترمیم کردن
reshuffled
U
ترمیم کردن
reshuffles
U
ترمیم کردن
reshuffling
U
ترمیم کردن
rehabilitate
U
ترمیم کردن
reforms
U
ترمیم کردن
restoring
U
ترمیم کردن
amending
U
ترمیم کردن
restore
U
ترمیم کردن
reform
U
ترمیم کردن
rehabilitating
U
ترمیم کردن
restores
U
ترمیم کردن
amended
U
ترمیم کردن
amend
U
ترمیم کردن
MCI device
U
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
amendments
U
ترمیم
betterment
U
ترمیم
amendment
U
ترمیم
regeneration
U
ترمیم
restoration
U
ترمیم
recovery
U
ترمیم
recoveries
U
ترمیم
reconstructions
U
ترمیم
reconstruction
U
ترمیم
jobs
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
shapes
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
indite
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
make
U
درست کردن
build
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
corrects
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
error recovery
U
ترمیم خطا
restoration
U
اعاده ترمیم
recovering
U
ترمیم شدن
recovers
U
ترمیم شدن
cabinet reshuffle
U
ترمیم کابینه
recover
U
ترمیم شدن
file recovery
U
ترمیم فایل
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
scrambling
U
املت درست کردن
scrambles
U
املت درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
frame
U
پاپوش درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
die sink
U
خزینه درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
scramble
U
املت درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
scrambled
U
املت درست کردن
teams
U
دسته درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
dresses
U
درست کردن لباس
to make something
U
چیزی را درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
to toss up
U
زود درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
pond
U
حوض درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
image erection
U
درست کردن تصویر
hedge
U
خاربست درست کردن
team
U
دسته درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com