English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planar complex U کمپلکس مسطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
complex U کمپلکس
complexes U کمپلکس
sigma complex U کمپلکس سیگما
coordinated complex U کمپلکس کوئوردینانسی
labile complex U کمپلکس تغییرپذیر
intermediate complex U کمپلکس واسطه
inert complex U کمپلکس بی اثر
sequestering agent U عامل کمپلکس دهنده
complexing agent U عامل کمپلکس دهنده
complexing agent U عامل کمپلکس کننده
activated complex U کمپلکس فعال شده
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
flattest U مسطح
levelled U مسطح
tabulate U مسطح
tabulated U مسطح
levels U مسطح
leveled U مسطح
tabulates U مسطح
plane U مسطح
planed U مسطح
planes U مسطح
level U مسطح
planing U مسطح
flat U مسطح
plains U مسطح
plain U مسطح
plainer U مسطح
planar U مسطح
even U مسطح
plainest U مسطح
flattened U مسطح
arch flat U طاق مسطح
area weight balance U ترازوی مسطح
plane figure شکل مسطح
tabulates U مسطح کردن
flat pass U رخده مسطح
tabulated U مسطح کردن
tabulate U مسطح کردن
flatfoot U مسطح شدن کف پا
rase U مسطح کردن
flatware U فروف مسطح
level land U زمین مسطح
flatbed scanner U پویشگر مسطح
level point U نقطه مسطح
flatbed plotter U رسام مسطح
map chart U نقشه مسطح
flat weld U جوش مسطح
flat roof U بام مسطح
square planar U مسطح مربعی
flat pack U بسته مسطح
flat ground U زمین مسطح
planar configuration U پیکربندی مسطح
plane wave U موج مسطح
flat arch U قوس مسطح
campaign U زمین مسطح
plateaux U زمین مسطح
planed U صاف مسطح
plane U صاف مسطح
clearing U مکان مسطح
flatly U بطور مسطح
portfolios U کانتینر مسطح
portfolio U کانتینر مسطح
campaigning U زمین مسطح
plateaus U زمین مسطح
piggybacks U واگن مسطح
piggyback U واگن مسطح
campaigns U زمین مسطح
campaigned U زمین مسطح
planes U صاف مسطح
level U مسطح کردن
level U مسطح شدن
leveled U مسطح کردن
leveled U مسطح شدن
clearings U مکان مسطح
levelled U مسطح کردن
levelled U مسطح شدن
plateau U زمین مسطح
levels U مسطح کردن
planing U صاف مسطح
levels U مسطح شدن
plane polarized light U نور قطبیده مسطح
planisphere U جهان نمای مسطح
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
planes U سطح تراز مسطح
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
door panel U بخش مسطح درب
planed U سطح تراز مسطح
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
plane U سطح تراز مسطح
planing U سطح تراز مسطح
tringular planar molecule U مولکول سه گوش مسطح
trigonal planar molcule U مولکول مسطح مثلثی
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
terraced roof U پشت بام مسطح
tableland U زمین هموار و مسطح
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
rafts U دگل قایق مسطح الواری
raft U دگل قایق مسطح الواری
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
boarded U تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper U [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
mortarboards U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow U تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
chimney-bar U [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboard U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave U از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranges U عبور کردن مسطح کردن
flatten U مسطح کردن بیمزه کردن
range U عبور کردن مسطح کردن
flattens U مسطح کردن بیمزه کردن
ranged U عبور کردن مسطح کردن
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com