English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To swindle someoue . To take someone for a ride. U سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
Welsh U کلاه گذاشتن
welch U کلاه گذاشتن
outfoxing U کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxes U کلاه سرکسی گذاشتن
take for a ride <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
outfoxed U کلاه سرکسی گذاشتن
outfox U کلاه سرکسی گذاشتن
palm off <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
to bonnet a person U کلاه سرکسی گذاشتن
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
to do a number on somebody <idiom> U سر کسی کلاه گذاشتن [اصطلاح روزمره]
to rob peter to pay paul U کلاه تقی راسر نقی گذاشتن
To live on borrowed money . To play for time . U این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
constructive fraud U منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
rook U کلاهبرداری کردن
short-change U کلاهبرداری کردن
defrauds U کلاهبرداری کردن
scams U کلاهبرداری کردن
scam U کلاهبرداری کردن
short-changing U کلاهبرداری کردن
defraud U کلاهبرداری کردن
rooks U کلاهبرداری کردن
defrauded U کلاهبرداری کردن
defrauding U کلاهبرداری کردن
short-changed U کلاهبرداری کردن
short-changes U کلاهبرداری کردن
duplicate U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicated U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicating U المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicates U المثنی نوشتن یابرداشتن
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
casks U کلاه جنگی کلاه خود
cask U کلاه جنگی کلاه خود
jasey U کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
to block a hat U قالب کردن یک کلاه
squared U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
defrauding U کلاه برداری کردن
To search ones conscience . U کلاه خود را قا ضی کردن
squaring U مرتب کردن کلاه
defrauded U کلاه برداری کردن
defraud U کلاه برداری کردن
defrauds U کلاه برداری کردن
square U مرتب کردن کلاه
frauds U کلاهبرداری
sharp practice U کلاهبرداری
defraudation U کلاهبرداری
false pretense U کلاهبرداری
scams U کلاهبرداری
scam U کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری
fraudlous U کلاهبرداری
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
Phishing U کلاهبرداری اینترنتی
frauds U کلاهبرداری کلاهبردار
frauds U تقلب کلاهبرداری
frauds U حیله کلاهبرداری
spoofs U کلاهبرداری مسخره
constructive fraud U کلاهبرداری اعتباری
spoof U کلاهبرداری مسخره
fraud U حیله کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری کلاهبردار
fraud U تقلب کلاهبرداری
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
guilty of fraud U محکوم به علت کلاهبرداری
It was all a fraud ( gimmeck ) . U تمامش کلاهبرداری بود
swindling U تدلیس جزائی کلاهبرداری
modiste U کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
confidence trick U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
gimmickry U استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
confidence tricks U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
clip joint <idiom> U شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
cut U عبور کردن گذاشتن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
deposits U : ته نشین کردن گذاشتن
have U صرف کردن گذاشتن
deposit U : ته نشین کردن گذاشتن
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
having U صرف کردن گذاشتن
lay down U فدا کردن گذاشتن
stead U گذاشتن حمایت کردن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
deposit U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to put together U بکب کردن پیش هم گذاشتن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deposits U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair. U پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
to shut up U حبس کردن درصندوق گذاشتن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
dumbfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
dumfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
to put a way childish U صرف کردن گرو گذاشتن
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair U فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to soak out the salt of U توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
trapdoor U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoors U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
aigret U گل کلاه
chapeau U کلاه
cappa U کلاه
beau U کج کلاه
pompom U گل کلاه
head piece U کلاه
panache U پر کلاه
bilk U کلاه سر
nightcap U شب کلاه
headgear U کلاه
cap U کلاه
hat U کلاه
hats U کلاه
ice-cap U یخ کلاه
pretty fellow U کج کلاه
opera hat U کلاه له شو
ice-caps U یخ کلاه
nightcaps U شب کلاه
jack a dandy U کج کلاه
capped U کلاه
ice cap U یخ کلاه
corner U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering U گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
d's cap U کلاه قیفی
petasus U کلاه بالدار
fraudulent U کلاه بردار
miyred U کلاه دار
peruke U کلاه گیس
swindles U کلاه برداری
periwig U کلاه گیس
polls U راس کلاه
hood U کلاه خود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com