Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
divine
U
کشیش استنباط کردن
divined
U
کشیش استنباط کردن
divines
U
کشیش استنباط کردن
divining
U
کشیش استنباط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presbytery
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly
U
در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
inferring
U
استنباط کردن
deducing
U
استنباط کردن
deduces
U
استنباط کردن
deduce
U
استنباط کردن
reads
U
استنباط کردن
read
U
استنباط کردن
deduced
U
استنباط کردن
infers
U
استنباط کردن
educe
U
استنباط کردن
inferred
U
استنباط کردن
inducted
U
استنباط کردن
inducting
U
استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن
inducts
U
استنباط کردن
induct
U
استنباط کردن
inferring
U
استنباط کردن پی بردن به
inferred
U
استنباط کردن پی بردن به
infers
U
استنباط کردن پی بردن به
infer
U
استنباط کردن پی بردن به
to i. from somebodies words
U
از حرفهای کسی استنباط کردن
eliciting
U
استخراج کردن استنباط کردن
construes
U
تعبیر کردن استنباط کردن
construe
U
تعبیر کردن استنباط کردن
elicits
U
استخراج کردن استنباط کردن
elicit
U
استخراج کردن استنباط کردن
construed
U
تعبیر کردن استنباط کردن
elicited
U
استخراج کردن استنباط کردن
deacon
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
eduction
U
استنباط
sequitur
U
استنباط
inferences
U
استنباط
elicitation
U
استنباط
inference
U
استنباط
readings
U
استنباط
presumptions
U
استنباط
reading
U
استنباط
presumption
U
استنباط
corollary
U
استنباط
corollaries
U
استنباط
presumption of law
U
استنباط قانونی
to be deduced
U
استنباط شدن
inference program
U
برنامه استنباط
inferable
U
قابل استنباط
inferentially
U
ازراه استنباط
inferible
U
قابل استنباط
followed
U
پیروی استنباط
follow
U
پیروی استنباط
presumptions
U
استنباط گستاخی
deducible
U
استنباط شدنی
presumption
U
استنباط گستاخی
follows
U
پیروی استنباط
implications
U
مفهوم استنباط
implication
U
مفهوم استنباط
educt
U
استخراج یا استنباط
nonsequitur
U
عدم استنباط قضایا
presumption of fact
U
استنباط از روی امارات
inferentally
U
بطریق استنتاج یا استنباط
educible
U
قابل استخراج یا استنباط
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
inferrable
U
قابل استنباط برامدنی
ecclesiastic
U
کشیش
druids
U
کشیش
predicant
U
کشیش
padre
U
کشیش
provost
U
کشیش
evengelist
U
کشیش
provosts
U
کشیش
padres
U
کشیش
churchman
U
کشیش
churchmen
U
کشیش
ecclesiastics
U
کشیش
abbe
U
کشیش
herdsman
U
کشیش
herdsmen
U
کشیش
hieratic
U
کشیش
clergymen
U
کشیش
cleric
U
کشیش
clergyman
U
کشیش
clerics
U
کشیش
priest
U
کشیش
presbyterate
U
کشیش
druid
U
کشیش
priests
U
کشیش
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
acolytes
U
دستیار کشیش
parson
U
کشیش بخش
lamas
U
کشیش بودایی
vicar
U
کشیش بخش
officiant
U
کشیش سرپرست
presbytery
U
خانه کشیش
right reverend
U
جناب کشیش
primate
U
کشیش ارشد
priestlike
U
کشیش وار
rector
U
کشیش بخش
archpriest
U
کشیش بزرگ
sacerdocy
U
کشیش منشی
sacerdotalism
U
کشیش مابی
lama
U
کشیش بودایی
vicars
U
کشیش بخش
parsons
U
کشیش بخش
presbyterial
U
وابسته به کشیش ها
Reverend
U
جناب کشیش
priesthood
U
مقام کشیش
clerkly
U
وابسته به کشیش
acolyte
U
دستیار کشیش
shaveling
U
سرتراشیده کشیش
lay brother
U
نیمچه کشیش
hedge priest
U
کشیش روستا
high priest
U
کشیش اعظم
holy joe
U
کشیش دهکده
priesthood
U
کشیش بودن
rectors
U
کشیش بخش
priestcraft
U
کشیش بازی
priestliness
U
کشیش مابی
residentiary
U
کشیش مقیم
presbyteries
U
خانه کشیش
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
officiating priest
U
کشیش پیش نماز
chancels
U
جای مخصوص کشیش
cassock
U
خرقه پوش کشیش
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
parsonage
U
قلمرو کشیش بخش
cassocks
U
خرقه پوش کشیش
chancel
U
جای مخصوص کشیش
rectory
U
خانه کشیش بخش
parsonages
U
قلمرو کشیش بخش
monseigneur
U
مسیو کشیش کاتولیک
prsbytery
U
محل جلوس کشیش
pontiffs
U
کشیش بزرگ پاپ
papa
U
پاپ کشیش ناحیه
curate
U
معاون کشیش بخش
presbyter
U
کشیش سرپرست کلیسا
kirkman
U
عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
lamaistic
U
وابسته به کشیش بودایی
pontiff
U
کشیش بزرگ پاپ
rectories
U
خانه کشیش بخش
curates
U
معاون کشیش بخش
ministers
U
وزیر مختار کشیش .
Imhotep
U
کشیش
[دربار مصر]
minister
U
وزیر مختار کشیش .
rectrix
U
بانوی کشیش بخش
papas
U
پاپ کشیش ناحیه
deduction
U
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
manse
U
محل سکنی خانه کشیش
prelates
U
اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate
U
اسقف اعظم کشیش ارشد
ministerial
U
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
curacy
U
معاونت کشیش بخش یادهستان
he was ordained priest
U
اورا بسمت کشیش گماشتند
manses
U
محل سکنی خانه کشیش
curacies
U
معاونت کشیش بخش یادهستان
sacerdotage
U
کشیش مابی جماعت کشیشان
parishes
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto
U
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
tunicle
U
لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parish
U
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
the sovereign
U
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
priestcraft
U
دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
shaman
U
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
parish
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parishes
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
lavabo
U
ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
multipe expansion of credit
U
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
altar-rail
U
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
pastorally
U
چوپان وار کشیش وار
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com