English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backward countries U کشورهای عقب مانده
retarded countries U کشورهای عقب مانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
developed countries U کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
advanced countries U کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
developing countries U کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
retort residue U ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing U پس مانده ابکشی پس مانده
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
uncomitted countries U کشورهای غیرمتعهد
free world U کشورهای غیرکمونیست
industrial nations U کشورهای صنعتی
poor countries U کشورهای فقیر
allied U کشورهای هم پیمان
less developed contries U کشورهای کم رشد
developed market economy countries U کشورهای مرفه
overseas U کشورهای بیگانه
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
the united states of america U ایالات یا کشورهای متحدامریکا
third world countries U کشورهای جهان سوم
developing countries U کشورهای در حال توسعه
development countries U کشورهای قابل توسعه
Underdeveloped ( backward) countries . U کشورهای عقب افتاده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
internationals U مربوط به کشورهای مختلف
international U مربوط به کشورهای مختلف
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
federalization U تشکیل کشورهای متحد
federates U تشکیل کشورهای متحد دادن
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
federate U تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealth games U جام کشورهای مشترک المنافع
federated U تشکیل کشورهای متحد دادن
federating U تشکیل کشورهای متحد دادن
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
third world economies U اقتصاد کشورهای جهان سوم
commonwealth U کشورهای مشترک المنافع جمهور
commonwealths U کشورهای مشترک المنافع جمهور
orients U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
reactions from abroad U واکنش مردم در کشورهای خارجی
orient U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
orienting U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
isolationist U طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica U اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellite U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
first world U کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
the big four U درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
nordic council U فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
silt U ته مانده
loose end U ته مانده
leavings U پس مانده
riffraff U ته مانده
heels U پس مانده
leavings U ته مانده
picking U پس مانده
loose ends U ته مانده
heel U پس مانده
draff U پس مانده
played out U مانده
recrement U پس مانده
recrementitious U پس مانده
remanence U مانده
remanent U پس مانده
residve U پس مانده
tailling U پس مانده
fag end U ته مانده
oversize materials rejects U مانده
orts U پس مانده
dreg U پس مانده
fordone U مانده
forwearied U مانده
forworn U مانده
heel tap U ته مانده
knub U پس مانده
offscourings U پس مانده
fag ends U ته مانده
tailing U پس مانده
wearies U مانده
balance U مانده
wearying U مانده
residue U مانده
scrapping U ته مانده
weary U مانده
dross U پس مانده
wearied U مانده
residues U ته مانده
residues U مانده
residues U پس مانده
residue U ته مانده
residue U پس مانده
refuse U پس مانده
refused U پس مانده
refuses U پس مانده
refusing U پس مانده
scrap U ته مانده
scum U پس مانده
residual U مانده
leftovers U پس مانده
balances U مانده
leftover U پس مانده
deposits U پس مانده
deposit U پس مانده
residual U ته مانده
remainder U مانده
outworn U مانده
scrapped U ته مانده
scraps U ته مانده
residual current U جریان مانده
positive balance U مانده مثبت
greaves U پس مانده پیه
gleanings U ته مانده درو
balances U مانده برابرکردن
poor countries U عقب مانده
scantling U باقی مانده
remanence U مغناطیس مانده
harmonic content U مانده هارمونیک
reflex reserve U پس مانده بازتاب
residue U پس مانده تقطیر
distortion factor U مانده نسبی
relative harmonic content U مانده نسبی
backwards U عقب مانده
extant U باقی مانده
stay behind U عقب مانده
residual schizophrenia U اسکیزوفرنی مانده
job lot U ته مانده انبار
negative balance U مانده منفی
residual deviation U انحراف مانده
residual error U خطای مانده
aces U ذرهای مانده
left over U باقی مانده
ace U ذرهای مانده
residual stress U تنش پس مانده
excrement U پس مانده فضله
residual magnetism U مغناطیس مانده
residual magnetization U مغناطیس مانده
residual magnetic induction U مغناطیس مانده
job lots U ته مانده انبار
ladle skull U ته مانده پاتیل
remains U باقی مانده
residuum U پس مانده تقطیر
idle balance U مانده بیکار
remnants U باقی مانده
residual discharge U تخلیه مانده
remnant U باقی مانده
residual bitumen U قیر ته مانده
balance U مانده برابرکردن
dregs U باقی مانده
ort U پس مانده غذا
leftover U پس مانده غذا
lagging U عقب مانده
Two more days to go before (until). . . U دوروز مانده تا ...
autistic U در خود مانده
included U تو گذاشته تو مانده
frustrated U عقیم مانده
retarded U عقب مانده
remainder U باقی مانده
virginal U باکره مانده
holdovers U باقی مانده
holdover U باقی مانده
accoutn balance U مانده حساب
balance of account U مانده حساب
active balance U مانده فعال
underdeveloped U عقب مانده
culls U مانده [اجناس]
rejects U مانده [اجناس]
residual U پس مانده ته نشین
leftovers U پس مانده غذا
backward U عقب مانده
debris U باقی مانده
debris U مانده طبیعی
surplus U باقی مانده
surpluses U باقی مانده
behind U عقب مانده
behinds U عقب مانده
active balance U مانده مثبت
adverse balance U مانده منفی
antepenultimate U دو تا به اخر مانده
breezed U پس مانده ذغال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com