English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (442 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
set U اماده کردن
prime U اماده کردن
get ready U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
harness U اماده کردن
provides U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
primed U اماده کردن
primes U اماده کردن
preparation U اماده کردن
to string up U اماده کردن
prepares U اماده کردن
setting up U اماده کردن
supplying U اماده کردن
supply U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
supplied U اماده کردن
belay U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
sets U اماده کردن
preparations U اماده کردن
draft U اماده کردن
drafts U اماده کردن
ready U اماده کردن
drafted U اماده کردن
prepare U اماده کردن
preparing U اماده کردن
readied U اماده کردن
readying U اماده کردن
confect U اماده کردن
provide U اماده کردن
readies U اماده کردن
make ready U اماده کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
knock up U سردستی اماده کردن
to fit with U اماده کردن برای
forespeak U قبلا اماده کردن
gears U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
do up U اماده استفاده کردن
gear U کردن اماده کارکردن
set up U اماده تیراندازی کردن
fitting out U اماده کردن ناو
knock-ups U سردستی اماده کردن
trains U اماده کردن اسب
knock-up U سردستی اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
trained U اماده کردن اسب
train U اماده کردن اسب
forearm U قبلا اماده کردن
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
make ready U اماده شدن حاضر کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
marshalled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
pay off U پرداخت کردن
pays U پرداخت کردن
paying U پرداخت کردن
pay U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
planish U پرداخت کردن
polish U پرداخت کردن
buffer U پرداخت کردن
to finish off U پرداخت کردن
scours U پرداخت کردن
polishes U پرداخت کردن
tumbles U پرداخت کردن
disburses U پرداخت کردن
furbished U پرداخت کردن
furbishes U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت کردن
scoured U پرداخت کردن
disburse U پرداخت کردن
furbishing U پرداخت کردن
tumble U پرداخت کردن
tumbled U پرداخت کردن
furbish U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
burnishes U پرداخت کردن
burnish U پرداخت کردن
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
gird U اماده کردن محکم کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
list U شیار کردن اماده کردن
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
filed U ساییدن پرداخت کردن
smoothing U صاف کردن پرداخت
pay off U تسویه کردن پرداخت
pay in advance U پیش پرداخت کردن
buff U با چرم پرداخت کردن
file U ساییدن پرداخت کردن
giving U دادن پرداخت کردن
gives U دادن پرداخت کردن
give U دادن پرداخت کردن
buffs U با چرم پرداخت کردن
dabbing U پرداخت کردن سنگ
pay at sight U نقدا" پرداخت کردن
die burnish U پرداخت کردن حدیدهای
payment in advance U پیش پرداخت کردن
reimburse U باز پرداخت کردن
reimburses U باز پرداخت کردن
curries U پرداخت کردن چرم
reimbursed U باز پرداخت کردن
curry U پرداخت کردن چرم
reimbursing U باز پرداخت کردن
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
advancing U ترقی کردن پیش پرداخت
defaults U عدم پرداخت قصور کردن
default U عدم پرداخت قصور کردن
defaulted U عدم پرداخت قصور کردن
advance U ترقی کردن پیش پرداخت
advances U ترقی کردن پیش پرداخت
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
defaulting U عدم پرداخت قصور کردن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
spooling U یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com