English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ocean grevhound U کشتی مسافری تندرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passenger liner U کشتی مسافری
liner U کشتی یا هواپیمای مسافری استردوز
liners U کشتی یا هواپیمای مسافری استردوز
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
ocean greyhound U کشتی تندرو
clipper U اسب یا کشتی تندرو
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
cargo liner U مسافری
passanger U واگن مسافری
travel agency U اژانس مسافری
passenger car U واگن مسافری
travel agencies U اژانس مسافری
twon car U اتومبیل کرایه مسافری
tallyho U کالسکه سریع السیر مسافری
wherry U قایق سبک پارویی مسافری
outside passenger U مسافری که بیرون یا بالای دلیجان می نشیند
travel agent U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
extreme <adj.> U تندرو
drastic <adj.> U تندرو
radical <adj.> U تندرو
fleet footed U تندرو
speedster U تندرو
racers U تندرو
racer U تندرو
light of foot U تندرو
fasts U تندرو
extrimist U تندرو
fasted U تندرو
fastest U تندرو
swiftly U تندرو
rigorous <adj.> U تندرو
swift footed U تندرو
swift of foot U تندرو
spanking U تندرو
fast U تندرو
swift U تندرو
rapid U تندرو
swifter U تندرو
radicals U تندرو
radical U تندرو
swifts U تندرو
swiftest U تندرو
spankings U تندرو
posthaste U پیک تندرو
quick time U قدم تندرو
flyboat U کرجی تندرو
clipper U طیاره تندرو
wingfooted U باد پا تندرو
courser U اسب تندرو
express train U قطارویژه تندرو
pocket battleship U رزمناو تندرو و سبک
frigate U ناوچه جنگی تندرو دریایی
frigates U ناوچه جنگی تندرو دریایی
expressage U حمل یافرستادن باوسایل تندرو
whippet U سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
whippets U سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
morning glory U اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
by water U با کشتی
ark U کشتی
bilge U اب ته کشتی
afloat U در کشتی
decks U پل کشتی
decked U پل کشتی
hulk U کشتی
deck U پل کشتی
carina U کشتی
hulks U کشتی
carinae U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
flattest U پل کشتی
wrestling U کشتی
collier U کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
on shipboard U در کشتی
vessel U کشتی
on board a ship U در کشتی
flat U پل کشتی
foreship U سر کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
aft U در پس کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
vessels U کشتی
puppis U کشتی دم
bottom U کشتی
ships U کشتی
ship کشتی
bottoms U کشتی
catch U کشتی کج
argo U کشتی
ship safety U سلامت کشتی
fob U تحویل کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
ship handling U مانور با کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
roadstead U کشتی گاه
ship's master U افسرارشد کشتی
privateer U کشتی مسلح
ship propeller U پروانه کشتی
shipowner U صاحب کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
shipowner U مالک کشتی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
double-decker U کشتی دوعرشهای
rhumb U خط سیر کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
dockyard U تعمیرگاه کشتی
shipload U بار کشتی
shipboard U صحنه کشتی
shipboard U کنار کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
rhumb line U خط انحراف کشتی
berths U خوابگاه کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
ship papers U اسناد کشتی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
seaway U مسیر کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
shipbuilding U کشتی سازی
pleasure boat U کشتی تفرجی
pilotage U راهنمایی کشتی
cargoes U محموله کشتی
passenger liner U کشتی مسافربری
sea gauge U اب نشین کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
cargo U محموله کشتی
sea anchor U لنگر کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
ship building U کشتی سازی
wrecked U کشتی شکسته
bosuns U افسر کشتی
berth U خوابگاه کشتی
bosun U افسر کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
bos'n U افسر کشتی
bo's'n U افسر کشتی
bulkheads U تیغه در کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
packet boat U کشتی نامه بر
pancratist U کشتی گیر
parent ship U کشتی مادر
the ship is in d. U کشتی در خطراست
sailing vessel U کشتی بادبانی
jerque U بازرسی کشتی
argosy U کشتی تجاری
ice breaker U کشتی یخ شکن
at the fore U در جلوی کشتی
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com