Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
infallibilist
U
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
word
U
واژه
term
U
واژه
mosul
U
واژه
termed
U
واژه
worded
U
واژه
terming
U
واژه
neologism
U
نو واژه
neologisms
U
نو واژه
lexicology
U
واژه شناسی
cognate
U
واژه هم ریشه
word blindness
U
واژه کوری
word-blindness
U
واژه کوری
pejorative
U
واژه تحقیری
buzz word
U
رمز واژه
keyword
U
واژه کلیدی
coinage
U
ابداع واژه
punctuation for reference
U
زیر واژه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
intercalation
U
واژه افزایی
stimulus word
U
واژه محرک
the root of a word
U
ریشه واژه
dissylable
U
واژه دوهجائی
glossaries
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
synonym
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه هم معنی
synonyms
U
واژه مترادف
synonyms
U
واژه هم معنی
word count
U
واژه شماری
word deafness
U
واژه کری
word order
U
ترتیب واژه ها
wordbook
U
واژه نامه
buzz words
U
رمز واژه
dictionary
U
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
neologism
U
واژه جدید
neologism
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه جدید
neologisms
U
واژه تراشی
word book
U
واژه نامه
word
U
واژه سخن
paronym
U
واژه هم ریشه
worded
U
واژه سخن
neolalia
U
واژه تراشی
philologist
U
واژه شناس
loanword
U
واژه بیگانه
loanword
U
واژه عاریه
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
word building test
U
ازمون واژه سازی
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
wordage
U
کلمات واژه بندی
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
logomachy
U
بازی واژه پردازی
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
teragram
U
واژه چهار حرفی
prandial
U
واژه شوخی امیز
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
polysllable
U
واژه جند هجائی
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
gospeller
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
blessed is he who
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
stalker
U
کسیکه میخرامد
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
constructionist
U
کسیکه قانون
long shot
U
کسیکه درمسابقات
whomso
U
بهر کسیکه
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
worid
U
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
lobbyist
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
inductee
U
کسیکه وارد خدمت شده
cessionary
U
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
revenant
U
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
non entity
U
کسیکه بودونابوداو یکی است
sandbagger
U
کسیکه کیسه شن بکار برد
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
light sleeper
U
کسیکه خوابش سبک است
presentee
U
کسیکه چیزی باوعرضه شده
sitter
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
autodidact
U
کسیکه پیش خود میاموزد
libertine
U
کسیکه پابند مذهب نیست
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
sitters
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
watchers
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
proselyte
U
کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
lobbyists
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
browser
U
کسیکه جسته وگریخته میخواند
prankster
U
کسیکه شوخی زننده کند
pranksters
U
کسیکه شوخی زننده کند
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
negroid
U
کسیکه خون سیاهان در او باشد
processionist
U
کسیکه با دستهای راه میافتد
pledger
U
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
watcher
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
sweaters
U
کسیکه عرق میکند پلوور
embracer
U
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
chain-smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
chain-smokers
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
paradoxist
U
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com