Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lamber
U
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teemed
U
زاییدن
bring out
U
زاییدن
generated
U
زاییدن
to give birth to
U
زاییدن
farrowing
U
زاییدن
farrowed
U
زاییدن
teem
U
زاییدن
farrows
U
زاییدن
farrow
U
زاییدن
generating
U
زاییدن
generates
U
زاییدن
teeming
U
زاییدن
to be confined
U
زاییدن
to lie in of
U
زاییدن
generate
U
زاییدن
give birth to
U
زاییدن
to bring forth
U
زاییدن
teems
U
زاییدن
pigged
U
زاییدن
to be brought to bed
U
زاییدن
foals
U
کره زاییدن
calve
U
زاییدن غارزدن
calve
U
گوساله زاییدن
lightest
U
بچه زاییدن
light
U
بچه زاییدن
yean
U
بره زاییدن
lighted
U
بچه زاییدن
foal
U
کره زاییدن
calved
U
گوساله زاییدن
kits
U
بچه زاییدن
breeds
U
زاییدن بدنیااوردن
kit
U
بچه زاییدن
breed
U
زاییدن بدنیااوردن
pigs
U
خوک زاییدن
whelp
U
توله زاییدن
pig
U
خوک زاییدن
calved
U
زاییدن غارزدن
produces
U
زاییدن عمل اوردن
bear
U
زاییدن میوه دادن
fawns
U
حنایی بچه زاییدن
cub
U
اخور توله زاییدن
cubs
U
اخور توله زاییدن
fawn
U
حنایی بچه زاییدن
fawned
U
حنایی بچه زاییدن
litter
U
زاییدن اشغال پاشیدن
littered
U
زاییدن اشغال پاشیدن
litters
U
زاییدن اشغال پاشیدن
littering
U
زاییدن اشغال پاشیدن
bears
U
زاییدن میوه دادن
produced
U
زاییدن عمل اوردن
produce
U
زاییدن عمل اوردن
pup
U
بچه سگ ماهی توله زاییدن
pups
U
بچه سگ ماهی توله زاییدن
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
the observed of all observers
U
کسیکه توجه همه سوی اوست
doctrinaire
U
کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
falconers
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
fruitarian
U
کسیکه با میوه زندگی میکند .
falconer
U
کسیکه با شاهین شکار میکند
sweater
U
کسیکه عرق میکند پلوور
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
watcher
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers
U
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
lobbyists
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
lobbyer
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweaters
U
کسیکه عرق میکند پلوور
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
colonist
U
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
lumberjacks
U
کسیکه الوار وتیر اره میکند
engrosser
U
کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
lumberjack
U
کسیکه الوار وتیر اره میکند
garreteer
U
کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
end gatherer
U
کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
arsonist
U
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
moonlighter
U
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
demonstrationist
U
کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
bedder
U
لله کسیکه بچه را خواب میکند
dragsman
U
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
knobbler
U
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
air controlman
U
کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
progress chaser
U
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
colonists
U
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
wool stapler
U
کسیکه تجارت پشم خام میکند
whitener
U
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
winnower
U
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
disseisor
U
کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
wine taster
U
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
jawsmith
U
کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
wire dancer
U
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
foundationer
U
کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
inlander
U
کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
circumnavigation
U
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
quarterfinalist
U
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
documentarian
U
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
pouncing
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
wiseacre
U
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre
U
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
multitudinist
U
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
rigorist
U
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
swamper
U
ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
variable camber flap
U
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
hazel eyes
U
چشم میشی
hazel eyes
U
چشمان میشی
barker
U
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
ultraist
U
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
private d.
U
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
pausal form
U
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
mole hill
U
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
interrupts
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
sensor
U
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند
feep
U
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
quadratic quotient search
U
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
in plant
U
درحال رویش درحال رشد
floating
U
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
compression
U
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
quantization
U
خطای تبدیل سیگنال آنالوگ به عددی با توجه به دقت محدوده ساده یا سیگنالی که به سرعت تغییر میکند
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
lifter
U
وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite
U
کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
variable area wing
U
بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
IBM
U
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
feverous
U
درحال تب
aglow
U
درحال اشتعال
blushingly
U
درحال شرمندگی
shiveringly
U
درحال لرز
nascent
U
درحال تولد
moribund
U
درحال نزع
dying
U
درحال نزع
amort
U
درحال مرگ
station
U
جا درحال سکون
suspensive
U
درحال تعلیق
on the boil
U
درحال جوشیدن
to be on the grin
U
درحال پوزخندبودن
suspensive
U
درحال توقف
functioning
U
درحال کار
in child birth
U
درحال زایمان
in a wrought up state
U
درحال عصبانی
at the present moment
U
درحال حاضر
on one's knees
U
درحال خضوع
stations
U
جا درحال سکون
on stream
U
درحال فعالیت
stationed
U
جا درحال سکون
perdue
U
درحال کمین
kissing kind
U
درحال اشتی
struck
U
درحال اعتصاب
ongoing
U
درحال پیشرفت
For the time being. At peresent. presently.
U
درحال حاضر
perdu
U
درحال کمین
high water
U
دریا درحال مد
perlexedly
U
درحال اشفتگی
latent
U
درحال کمون
suspense
U
درحال تعلیق
reelingly
U
درحال تلوتلو
sejant
U
درحال جلوس
dormant
U
درحال کمون
amok
U
درحال جنون
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
sobersided
U
فروتن درحال هوشیاری
about to do something
<idiom>
U
درحال انجام کاری
flutteringly
U
درحال اشفتگی مضطربانه
saleintiant
U
درحال جست وخیز
tranquil
U
بی جنبش درحال سکون
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com