English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
Other Matches
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer U کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
dipsomaniac U کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
towhead U کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
hereditarian U کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
usufructuary U کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
negationist U کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
surficial swellings U بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
qualifications U معلومات
information U معلومات
backgrounds U معلومات قبلی
background U معلومات قبلی
information U معلومات معیطات
witting U معلومات دانش
knowledge base U پایگاه معلومات
knowledge acquisition U کسب معلومات
know how U معلومات خاص
knowledge engineering U مهندسی معلومات
information U معلومات اگاهگان
knowledge representation U نمایش معلومات
information test U ازمون معلومات
accomplishments U معلومات هنرها
smattering U معلومات دست وپاشکسته
brush up U معلومات خود را تجدیدکردن
unbeknownst U خارج از معلومات شخصی
unbeknown U خارج از معلومات شخصی
input data U معلومات یا دادههای ورودی
sphere U دایره معلومات احاطه کردن
information [on] about somebody] [something] U معلومات [در باره کسی یا چیزی]
spheres U دایره معلومات احاطه کردن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
encyclopedist U دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
booklore U علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
topsoil U خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
sherlu U اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
surfaces U سطحی
sketchier U سطحی
surfaced U سطحی
planar U سطحی
shallow U کم اب سطحی
shallower U کم اب سطحی
sketchy U سطحی
shallowest U کم اب سطحی
sketchiest U سطحی
surface water U اب سطحی
shallows U کم اب سطحی
surface U سطحی
sketchily U سطحی
decahedral U ده سطحی
skin deep U سطحی
shallow foundation U پی سطحی
acrotic U سطحی
superficial U سطحی
superficiality U سطحی
skin-deep <idiom> U سطحی
low level U سطحی
interfacial tension U کشش سطحی
multi level U چند سطحی
dodecahedral U دوازده سطحی
surface burst U ترکش سطحی
impact burst U ترکش سطحی
pier U پایه و سطحی
piers U پایه و سطحی
one level memory U حافظه یک سطحی
suface wind U باد سطحی
statical moment U لنگر سطحی
sheet washing U فرسایش سطحی
interfacial force U کشش سطحی
sorption U جذب سطحی
skin effect U اثر سطحی
surface ornament U تزیینات سطحی
surface tensity U کشش سطحی
smattering U دانش سطحی
low level winds U بادهای سطحی
dodecahedron U دوازده سطحی
horizontal curve U پیچ سطحی
heptahedral U هفت سطحی
formal logic U قضاوت سطحی
floating mine U مین سطحی
flesh wound U زخم سطحی
singe U سوختگی سطحی
polyhedral U چند سطحی
singed U سوختگی سطحی
extensive agriculture U کشاورزی سطحی
extensive cultivation U زراعت سطحی
pentahedral U پنج سطحی
free moisture U رطوبت سطحی
singes U سوختگی سطحی
adhesion U جاذبه سطحی
evaporation U تبخیر سطحی
n level logic U منطق N سطحی
hexahedron U جسم شش سطحی
hexahedral U مکعب شش سطحی
epilimnion U اب لایه سطحی
surfaces U سطحی جلادادن
surfaced U سطحی جلادادن
ground swell U موج سطحی
surface U سطحی جلادادن
singeing U سوختگی سطحی
surface charge U بار سطحی
topdress U سطحی ریختن
surface targets U هدفهای سطحی
area load U بار سطحی
superficially U بطور سطحی
surface soil U خاک سطحی
adsorption U کشش سطحی
adsorption U جذب سطحی
adsorbent U جاذب سطحی
surface reverbration U برگشتهای سطحی
surface outflow U اب سطحی خروجی
surface tension U کشش سطحی
top soil U خاک سطحی
trihedral U سه روی سه سطحی
two level store U انباره دو سطحی
blanket grouting U تزریق سطحی
bounding mine U مین سطحی
multilevel U چند سطحی
surface width U عرض سطحی
surface treatment U عملیات سطحی
surface treatment U روکش سطحی
surface treatment U اسفالت سطحی
surface treatment U اندود سطحی
surface moisture U رطوبت سطحی
surface contact rectifier U یکسوکننده سطحی
split-level U چند سطحی
surface erosion U فرسایش سطحی
surface detection U راداراکتشافی سطحی
surface dressing U پوشش سطحی
surface drains U زهکشهای سطحی
surface detection U اکتشاف سطحی
surface creep U خزیدن سطحی
surface corrosion U خوردگی سطحی
surface evaporation U تبخیر سطحی
surface leakage U نشت سطحی
surface burning U احتراق سطحی
surface irrigation U ابیاری سطحی
surface inflow U اب سطحی ورودی
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
skims U بطور سطحی خواندن
singed U بطور سطحی سوختن
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
puppy love U عشق سطحی و زودرس
magnetic surface charge U بار سطحی مغناطیسی
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
singe U بطور سطحی سوختن
hokum U نمایش سطحی وبد
surface integral U انتگرال سطحی [ریاضی]
scorch U بطور سطحی سوختن
hard face U سخت کردن سطحی
hydrology U بررسی ابهای سطحی
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
in a perfunctory manner U بطور سرسری یا سطحی
heptahedron U جسم هفت سطحی
adhesion force U نیروی کشش سطحی
adhesion U کشش سطحی دوسیدگی
adhesion U کشش سطحی پیوستگی
octahedron U جسم هشت سطحی
adsorb U جذب سطحی کردن
scorches U بطور سطحی سوختن
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
hard surface U سخت کردن سطحی
singeing U بطور سطحی سوختن
skim U بطور سطحی خواندن
case harden U سخت گردانی سطحی
surface fusion welding U جوشکاری ذوبی سطحی
crazing U ترک برداری سطحی
sciolistic U دارای اطلاعات سطحی
density of surface charge U چگالی بار سطحی
runoff coefficient U ضریب جریان سطحی
skimmed U بطور سطحی خواندن
carburize U سخت گرداندن سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
singes U بطور سطحی سوختن
topdress U بطور سطحی پاشیدن
to skim ones the news U به اخبارنگاهی سطحی کردن
subsurface navigation U ناوبری زیر سطحی
surface decarburization U کربن گیری سطحی
capital widening U افزایش سطحی سرمایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com