Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recarburize
U
کربن گیری مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decarburization
U
کربن گیری
surface decarburization
U
کربن گیری سطحی
ingot iron o.steel
U
فولاد کربن گیری شده
resizing
U
اندازه گیری مجدد
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
autos
U
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto
U
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto
U
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos
U
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
radiocarbon
U
کربن 41
carbon
U
کربن
invar
U
کربن
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
carbinol carbon
U
کربن کربینول
carbon holder
U
پایه کربن
carbon free
U
کربن ازاد
radiocarbon
U
کربن پرتوزا
carbon fixed
U
کربن ثابت
carbon deposite
U
لایه کربن
cabonic
U
حاصل از کربن
carbon cycle
U
سیکل کربن
recarburizer
U
کربن دهنده
primary carbon
U
کربن 1 درجه
carbon monoxide
U
منواکسید کربن
carbonaceous
U
کربن دار
carbonize
U
کربن سازی
carburization
U
ترکیب با کربن
tertiary carbon
U
کربن 3 درجه
asymmetric carbon
U
کربن بی تقارن
anomeric carbon
U
کربن انومری
acetylenic carbon
U
کربن استیلنی
secondary carbon
U
کربن 2 درجه
active carbon
U
کربن فعال
carbon dioxide
U
دی اکسید کربن
decarburize
U
کربن گرفتن
activated carbon
U
کربن فعال شده
primary carbon
U
کربن نوع اول
iron carbon diagram
U
نمودار اهن- کربن
high carbon steel
U
فولاد با کربن زیاد
iron carbon alloy
U
الیاژ اهن و کربن
high carbon steel
U
فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
carboning a lamp
U
کربن گذاری لامپ
hydro carbon
U
ترکیب هیدروژن و کربن
carbureted steel
U
پولاد کربن دار
secondary carbon
U
کربن نوع دوم
activated charcoal
U
کربن فعال شده
cored carbon
U
کربن هسته دار
CFC
U
مخفف کلروفلورو کربن
crater in positive carbon
U
گودی کربن مثبت
carbon arc welding
U
جوشکاری با جرقه کربن
carbonate
U
بصورت کربن دراوردن
CFCs
U
مخفف کلروفلورو کربن
arc lamp carbon
U
کربن لامپ قوسی
ultra high carbon steels
U
فولادهای فرا- پر- کربن
plain carbon steel
U
فولاد کربن غیرالیاژی
tertiary carbon
U
کربن نوع سوم
carbon arcwelding
U
جوش قوسی بوسیله کربن
carbide
U
ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
carbon arc lead burning
U
جوش سرب با جرقه کربن
hypercapnia
U
افزایش کربن اکسید در خون
ethylene
U
هیدرو کربن اشباع نشده
carbohydrates
U
ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
carbohydrate
U
ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
dry ice
U
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
gutta percha
U
هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
nitralloy
U
قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour
U
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
furthermore
U
مجدد
further
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
renewed
U
مجدد
seconds
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconded
U
مجدد
second
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthers
U
مجدد
further on
U
مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
resale
U
فروس مجدد
republication
U
انتشار مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
resale
U
حراج مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
restart
U
شروع مجدد
resupply
U
اماد مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
recount
U
شمارش مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
regenerated
U
تولید مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
re election
U
انتخاب مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com