English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
filter U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
rays U پرتوها
cosmic rays U پرتوهای کاسمیک
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
cord yarn U نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
removers U چیزیکه رنگ راحل میکند
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
remover U چیزیکه رنگ راحل میکند
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
ear cap U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear tab U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
pull back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
louvers U حائل
saddle U حائل
interceptive U حائل
saddles U حائل
stayer U حائل
coaming U حائل
saddled U حائل
coamings U حائل
delimiler U حائل
prop U حائل
stay U حائل
interceptors U حائل
shutter U حائل
propped U حائل
louver U حائل
interceptor U حائل
shutters U حائل
louvre U حائل
fender U حائل
stayed U حائل
propping U حائل
testudo U حائل
delimiter U حائل
cretain U بعضی
divers U بعضی
several U بعضی
some U بعضی
retaining wall U دیوار حائل
bar U نرده حائل
bars U نرده حائل
skid U تیر حائل
skidded U تیر حائل
interception U حائل شدن
barrier-free U بدون حائل
pellucid U حائل ماوراء
fid U میله حائل
buttresses U حائل نگهدار
buttressed U حائل نگهدار
false work U حائل موقت
skids U تیر حائل
skidding U تیر حائل
buttress U حائل نگهدار
to i. light from anything U حائل نورشدن
stanchion U حائل نگهدار
buttressing U حائل نگهدار
fire guard U حائل اتش
sometimes U بعضی اوقات
sometimes U بعضی مواقع
frequently [quite often] <adv.> U بعضی ازاوقات
occasionally <adv.> U بعضی ازاوقات
alleged U بنابگفتهء بعضی
once in a while <adv.> U بعضی ازاوقات
allegedly U بنابگفتهء بعضی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
buffer U ضربت خور حائل
flare wall U دیوار حائل خاکریز پل
heels U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propped U حائل کردن یاشدن
prop U حائل کردن یاشدن
heel U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propping U حائل کردن یاشدن
semidetached U دارای یک دیوار حائل
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
traverse U مانع حائل درب تاشو
intervene U فاصله خوردن حائل شدن
intercept U جدا کردن حائل شدن
intercepted U جدا کردن حائل شدن
traverses U مانع حائل درب تاشو
intercepting U جدا کردن حائل شدن
intercepts U جدا کردن حائل شدن
traversing U مانع حائل درب تاشو
intervenes U فاصله خوردن حائل شدن
pall U تابوت محتوی مرده حائل
gantries U زیر بشکهای حائل جراثقال
palling U تابوت محتوی مرده حائل
palls U تابوت محتوی مرده حائل
intervened U فاصله خوردن حائل شدن
palled U تابوت محتوی مرده حائل
traversed U مانع حائل درب تاشو
gantry U زیر بشکهای حائل جراثقال
cutin U پوشش خارجی بعضی گیاهان
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
bell-conopy U [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
nurse a grudge <idiom> U احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
megaspore U هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
bote U حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
index number U مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
draft mode U چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
zonate U واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
vanishing U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishes U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
hyposensitize U کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
vanish U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
stenosis U تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
toe U ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toes U ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
... however sometimes it just can't be helped. U ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
neural net U مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
occasional U وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp U سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
crown colony U بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
microspacing U خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
cluster mill U فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
field alterable control element U یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
silver thread U نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
S-border U حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
quercetin U ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
dragon design U طرح اژدها [در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
thwarted U خنثی کردن حائل کردن
guard-rails U ریل نگهدار حائل ریل
guard-rail U ریل نگهدار حائل ریل
thwart U خنثی کردن حائل کردن
ewer U طرح گلاب پاش [در بعضی از فرش های محرابی و فرش های عشایری]
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
saddle cover U رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
vase structure U بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
jute fiber U [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
further U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
others U دیگر
again U دیگر
he is no more U او دیگر
other U دیگر
one an other U یک دیگر
secus U از دیگر سو
furthered U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com