Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
let alone
<idiom>
U
چه برسد به
much less
U
چه برسد به
never mind
U
چه برسد به
still less
U
چه برسد به
let
[leave]
alone
<conj.>
U
چه برسد به
not to mention
<conj.>
U
چه برسد به
not to speak of
<conj.>
U
چه برسد به
to say nothing of
<conj.>
U
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
U
چه برسد به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
attention
U
برسد به دست
attentions
U
برسد به دست
movable
U
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
render
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
renders
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
would be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
lip
U
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
adventitious property
U
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
fee tail
U
برسد
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
finallist
U
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
his days
U
عمرش نزدیک است به پایان برسد
iterative process
U
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
multimillionaire
U
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
pad character
U
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
the sands are running out
U
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
truncation
U
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
Heaven help him this time.
U
خدابدادش برسد
Let her attend to her work .
U
بگذار بکارش برسد
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
He's due to arrive at ten.
U
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Method to my madness
<idiom>
U
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
U
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com