English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
to the point U مربوط بموضوع
thematic U مربوط بموضوع
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
indifferentist U کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
at least U هیچ نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
low priority work U کاری که مهم نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
how U چنانکه
so that U چنانکه
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
as it deserves U چنانکه باید
proper U چنانکه شایدوباید
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
prettily U چنانکه زیبانماید
pinchingly U چنانکه فشاراورد
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
coordinately U چنانکه یکجورباشد
as is well known U چنانکه مشهور
permissively U چنانکه مخیرسازد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
dilatorily U چنانکه پرشود
so to speak U چنانکه گویی
admissibleness U چنانکه روا
insolubly U چنانکه اب نشود
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
permissively U چنانکه اجازه بدهد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
interminably U چنانکه تمام نشود
medially U چنانکه درمیان باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
perniciously U چنانکه زیان اورد
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
prettily U بخوبی چنانکه باید
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
invisibly U چنانکه دیده نشود
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
meetly U چنانکه باید و شاید
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
effusively U چنانکه گویی بریزد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
according as چنانکه بدان سان که
funnily U چنانکه خنده اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com