Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quamdiu bene se gesserit
U
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
never
U
هیچگاه
not for an instant
U
هیچگاه
It is never too late to mend.
<proverb>
U
براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
absit omen
U
خدا نکند
heaven f.
U
خدا نکند
God (Heaven) forbid!
U
خدا نکند !
god defend
U
خدا نکند
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
He wouldnt dare refuse.
U
سگ کیست که قبول نکند
He is not dead by any chance , is he ?
U
نکند مرده باشد ؟
polarity
U
و قطعه کار نکند
polarities
U
و قطعه کار نکند
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
You are not pulling my leg , are you ?
U
نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunctioning
U
آنچه خوب کار نکند
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
permissible velocity
U
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
proselte of the gate
U
کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
the eye is bigger than the belly
<proverb>
U
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
Until a man has shown humility he cannot attain gr.
<proverb>
U
آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
one level address
U
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
back level
U
نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
trump card
<idiom>
U
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
raker
U
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
defaults
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
hold
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
so that
U
چنانکه
how
U
چنانکه
as
U
چنانکه
in the event that
U
چنانکه
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
prettily
U
چنانکه زیبانماید
insolubly
U
چنانکه اب نشود
proper
U
چنانکه شایدوباید
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
so to speak
U
چنانکه گویی
as it deserves
U
چنانکه باید
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
dilatorily
U
چنانکه پرشود
as is well known
U
چنانکه مشهور
admissibleness
U
چنانکه روا
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
medially
U
چنانکه درمیان باشد
meetly
U
چنانکه در خور باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
according as
چنانکه بدان سان که
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
meetly
U
چنانکه باید و شاید
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
funnily
U
چنانکه خنده اورد
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
interminably
U
چنانکه تمام نشود
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
virus
U
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses
U
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
mistaking
U
اشتباه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com