Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
No camping
U
چادر زدن ممنوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canvas
U
چادر
untented
U
بی چادر
tents
U
چادر
tent
U
چادر
canvases
U
چادر
tentless
U
بی چادر
tentage
U
چادر
camp
U
چادر
camped
U
چادر
camps
U
چادر
awning
U
چادر
awnings
U
چادر
pavilions
U
چادر صحرایی
pavilion
U
چادر صحرایی
encamps
U
چادر زدن
tent pole
U
تیر چادر
tent pole
U
دیرک چادر
tentage
U
وسایل چادر
camp
U
چادر زدن
bedspread
U
چادر شب رختخواب
camped
U
چادر زدن
marquees
U
چادر بزرگ
camps
U
چادر زدن
double tent
U
چادر دو نفره
sail hook
U
قلاب چادر
veils
U
چادر پوشاندن
veil
U
چادر پوشاندن
bedspreads
U
چادر شب رختخواب
for a tent
U
برای هر چادر
encamping
U
چادر زدن
encamped
U
چادر زدن
marquee
U
چادر بزرگ
encamp
U
چادر زدن
pup tent
U
چادر پناهگاه
strike
U
چادر را از جا کندن
strikes
U
چادر را از جا کندن
nomadic
U
چادر نشین
bell tent
U
چادر قلندری
tent
U
چادر عشایر
To pitch a tent.
U
چادر زدن
furl awning
U
جمع کردن چادر
nomad
U
چادر نشین ایلیاتی
nomads
U
چادر نشین ایلیاتی
ridge pole
U
کش دیرک افقی چادر
stanchion
U
سایبان یا چادر جلومغازه
spred awning
U
چادر پهن کردن
slopping awning
U
شیب دادن چادر
side screen
U
چادر افتاب گیر
roof tree
U
کش دیرک افقی چادر
Camping
U
اردو یا چادر زدن
disallowable
U
ممنوع
illicit
U
ممنوع
forbidden
U
ممنوع
taboos
U
ممنوع
taboo
U
ممنوع
barred
U
ممنوع
prohibbited
U
ممنوع
prohibited
U
ممنوع
in d.
U
ممنوع
impermissible
U
ممنوع
frapping awning
U
باد نگیر کردن چادر
prohibited
U
ممنوع شده
prohibited goods
U
اشیاء ممنوع
it's forbidden to ...
U
ممنوع است که...
NO PARKING
U
پارکینگ ممنوع
forbidden band
U
نوار ممنوع
no waiting
U
توقف ممنوع
forbidden vibration
U
ارتعاشات ممنوع
rule out
U
ممنوع ساختن
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
no parking
U
توقف ممنوع
restricts
U
ممنوع کردن
debarring
U
ممنوع کردن
debarred
U
ممنوع کردن
debar
U
ممنوع کردن
prohibit
U
ممنوع کردن
forbidden
U
ممنوع شده
prohibits
U
ممنوع کردن
debars
U
ممنوع کردن
prohibiting
U
ممنوع کردن
restricting
U
ممنوع کردن
forbid
U
ممنوع کردن
restrict
U
ممنوع کردن
forbids
U
ممنوع کردن
closed
U
ممنوع الورود
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
No left
[right]
turn!
U
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
No camping
U
اردو زدن ممنوع
bar
U
بازداشتن ممنوع کردن
to be absolutely forbidden
[prohibited]
U
مطلقا ممنوع بودن
bars
U
بازداشتن ممنوع کردن
it is strictly forbidden
U
اکیدا ممنوع است
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
ban item
U
کالای ممنوع الورود
forbidden energy zone
U
ناحیه انرژی ممنوع
forbidden transition
U
جهش الکترونی ممنوع
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
no thoroughfare
U
امدو شدیاعبور) ممنوع است
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
the import of which is prohibited
U
ان کالا ممنوع الورود است
camper
U
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers
U
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
uncovering
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
You went in a black veil, but must come out in a w.
<proverb>
U
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
fly
U
فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
uncover
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to bar somebody from something
[doing something]
U
ممنوع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
talking is not permitted
U
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
black book
U
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
Ensi
U
[نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
countermanded
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
countermands
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
camped
U
پادگان اردو زدن چادر زدن
camp
U
پادگان اردو زدن چادر زدن
camps
U
پادگان اردو زدن چادر زدن
seal off
U
محاصره کردن ممنوع الورود کردن
slats
U
پاره پاره شدن چادر
slat
U
پاره پاره شدن چادر
prohibit
U
ممنوع کردن تحریم کردن
prohibits
U
ممنوع کردن تحریم کردن
prohibiting
U
ممنوع کردن تحریم کردن
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com