Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unintelligible
U
پیچیده غیر صریح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cisc
U
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
straightest
U
رک صریح
open
U
صریح
expressed
U
صریح
opened
U
صریح
express
U
صریح
categorical
U
صریح
opens
U
صریح
abstracts
U
صریح
abstracting
U
صریح
abstract
U
صریح
straight
U
رک صریح
expressing
U
صریح
straighter
U
رک صریح
sharp cut
U
صریح
specific
U
صریح
specifics
U
صریح
explicit
U
صریح
cleaners
U
صریح
clean-cut
U
صریح
clean cut
U
صریح
perspicuous
U
صریح
clear
U
صریح
definitive
U
صریح
clearer
U
صریح
clearest
U
صریح
clears
U
صریح
expresses
U
صریح
clear cut
U
صریح
clear-cut
U
صریح
uninhibited
U
صریح
four-square
U
صریح
hypallage
U
قلب صریح
express warranty
U
ضمانت صریح
strictest
U
نص صریح محکم
explicit address
U
نشانی صریح
stricter
U
نص صریح محکم
noncommittal
U
غیر صریح
express term
U
شرط صریح
strict
U
نص صریح محکم
express acceptance
U
قبول صریح
explicit address
آدرس صریح
precise
U
صریح دقیق
indefinite
U
غیر صریح
inexplicit
U
غیر صریح
immediate mode commands
U
فرامین مد صریح
frankest
U
صریح نیرومند
franker
U
صریح نیرومند
franked
U
صریح نیرومند
frank
U
صریح نیرومند
immediate address
آدرس صریح
franks
U
صریح نیرومند
immediate access
U
دستیابی صریح
franking
U
صریح نیرومند
punctual
U
نیشدار صریح
imprecise
U
غیر صریح
denotation
U
معنای صریح
expresses
U
سریع صریح
avowals
U
افهار صریح
avowal
U
افهار صریح
expressing
U
سریع صریح
clear
U
صاف صریح
direct object
U
مفعول صریح
expressed
U
سریع صریح
clearer
U
صاف صریح
clearest
U
صاف صریح
clears
U
صاف صریح
express
U
سریع صریح
four-square
U
به طور صریح
unequivocally
U
صریح اشتباه نشدنی
unequivocal
U
صریح اشتباه نشدنی
cold turkey
U
به طور صریح و بیپرده
d. judgment
U
حکم صریح یا روشن
definite
U
تصریح شده صریح
expressing
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
express
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
verticillate
U
پیچیده
intorted
U
در هم پیچیده
crackly
U
پیچیده
metaphsical
U
پیچیده
obscurant
U
پیچیده
crimpy
U
پیچیده
perplexing
U
پیچیده
wreathy
U
پیچیده
in a tangle
U
پیچیده
implex
U
پیچیده
involved
U
پیچیده
crabby
U
پیچیده
tangled
U
پیچیده
intricate
U
پیچیده
gordian
U
پیچیده
wrapped
U
پیچیده
jigsaws
U
پیچیده
jigsaw
U
پیچیده
deep
<adj.>
U
پیچیده
complicated
U
پیچیده
sigmoid
U
پیچیده
restiform
U
پیچیده
complexes
U
پیچیده
abstruse
U
پیچیده
complexes
U
:پیچیده
revolute
U
پیچیده
complex
U
پیچیده
complex
U
:پیچیده
indirect
U
پیچیده
tortile
U
پیچیده
muffled
U
پیچیده
sophisticate
U
پیچیده
overt collusion
U
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
reeled
U
نخ پیچیده بدورقرقره
reel
U
نخ پیچیده بدورقرقره
complex system
U
سازگان پیچیده
complicacy
U
کار پیچیده
convolute
U
بهم پیچیده
curly chip
U
براده پیچیده
wound
U
پیچیده شدن
ballast
U
فرمولهای پیچیده
complex system
U
سیستم پیچیده
complex multiplet
U
چندتایی پیچیده
twisted strata
U
لایههای پیچیده
perplexed
U
مبهوت پیچیده
intricately
U
بطور پیچیده
interlaced
U
بهم پیچیده
reels
U
نخ پیچیده بدورقرقره
reeling
U
نخ پیچیده بدورقرقره
recondite
U
عمیق پیچیده
wounding
U
پیچیده شدن
ravel
U
چیز در هم پیچیده
complicates
U
پیچیده کردن
perplexingly
U
بطور پیچیده
wounds
U
پیچیده شدن
complicating
U
پیچیده کردن
convoluted
U
بهم پیچیده
complexity
U
پیچیده شدن
complicate
U
پیچیده کردن
writhen
U
درهم پیچیده
complexities
U
پیچیده شدن
roll
U
چیز پیچیده
rolls
U
چیز پیچیده
rolled
U
چیز پیچیده
involute
U
پیچیده شدن
complexly
U
بطور پیچیده یا مخلوط
crump
U
پیچیده چین دار
sinistrorse
U
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
entangle
U
گیرانداختن پیچیده کردن
sinistrorsal
U
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
convolve
U
بهم پیچیده شدن
the matter is perplexed
U
مطلب پیچیده است
volute
U
طومار پیچیده طوماری
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
twisted pair
U
جفت پیچیده شده
microcircuit
U
مدار مجتمع پیچیده
twisted pair cable
U
کابل زوج بهم پیچیده
It is an extremely complicated problem.
U
مسأله بسیار پیچیده ایست
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
plexiform
U
شبیه خزههای درهم پیچیده
daedal
U
دارای هوش اختراع پیچیده
cisc
U
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
hassocks
U
کلاله علف درهم پیچیده
hassock
U
کلاله علف درهم پیچیده
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
complex instruction set computer
U
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
diffusion
U
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
baluster-side
U
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
The human brain is a complex organ .
U
مغز انسان عضو پیچیده یی است
cmos
U
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
complementary metal oxide semiconductor
U
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
quad
U
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quads
U
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
primitive
U
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
quadrangles
U
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
advanced
U
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
quadrangle
U
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
angle-volute
U
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
DSP
U
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
shields
U
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
tessellate
U
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
shields
U
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
primitive
U
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
shield
U
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shield
U
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
swob
U
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
ate
U
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
mysticism
U
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
rollpin
U
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com