Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
homograft
U
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
hydrogen bonding
U
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
securement
U
تحصیل
acquirement
U
تحصیل
acquistion
U
تحصیل
acquisition
U
تحصیل
achievement
U
تحصیل
achievements
U
تحصیل
acquisitions
U
تحصیل
obtaining
U
تحصیل
studying
U
تحصیل
study
U
تحصیل
studies
U
تحصیل
schooling
U
تحصیل
schoolfellow
U
تعلیم تحصیل
get
U
تحصیل شده
gets
U
تحصیل شده
getting
U
تحصیل شده
earn
U
تحصیل کردن
s.for study
U
میل به تحصیل
earns
U
تحصیل کردن
self taught
U
تحصیل کرده
securer
U
تحصیل کننده
earned
U
تحصیل کردن
educated
U
تحصیل کرده
s.for study
U
ذوق تحصیل
recovery
U
تحصیل چیزی
graduation
U
فراغت از تحصیل
schools
U
تحصیل در مدرسه
school
U
تحصیل در مدرسه
he applied him self to study
U
مشغول تحصیل شد
school age
U
سن آغاز تحصیل
school age
U
سالهای تحصیل
impetration
U
تحصیل بدرخواست
achieve
تحصیل کردن
nonresident
U
تحصیل مکاتباتی
recoveries
U
تحصیل چیزی
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
to study for the bar
U
تحصیل حقوق کردن
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
degrees
U
دیپلم یا درجه تحصیل
toi mug at
U
سخت تحصیل کردن
degree
U
دیپلم یا درجه تحصیل
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
serendipity
U
تحصیل نعمت غیرمترقبه
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
earned income
U
درامد تحصیل شده
studiousness
U
عشق بخواندن یا تحصیل
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
ineducable
U
غیر قابل تحصیل
scoolable
U
مشغول تحصیل اجباری
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
graft
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
grafted
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
grafts
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
dropout
U
کسی که ترک تحصیل میکند
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
embassage
U
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
To neglect ones studies .
U
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
my unwillingness to study
U
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni
U
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
trumped-up
U
نادرست
foul
U
نادرست
out of order
U
نادرست
false code
U
کد نادرست
trumped up
U
نادرست
inconsecutive
U
نادرست
inconsequent
U
نادرست
infirmly
U
نادرست
phonies
U
نادرست
unfairly
U
نادرست
unfair
U
نادرست
phoneys
U
نادرست
inexact
U
نادرست
imprecise
U
نادرست
wrongful
U
نادرست
false
<adj.>
U
نادرست
fouler
U
نادرست
fouled
U
نادرست
spurious
U
نادرست
crooked
U
نادرست
foulest
U
نادرست
erroneous
U
نادرست
fouls
U
نادرست
inaccurate
U
نادرست
dishonest
U
نادرست
false
U
نادرست
phony
U
نادرست
out of trim
U
نادرست
out of a
U
نادرست
phoney
U
نادرست
impure
U
نادرست
sinister
U
کج نادرست
amiss
U
نادرست
unsafe
U
نادرست
in error
<adj.>
U
نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
misconstructions
U
تعبیر نادرست
misconstruction
U
تعبیر نادرست
misconstruction
U
تفسیر نادرست
inexactly
U
بطور نادرست
fallacy of composition
U
تعمیم نادرست
wrong answers
U
پاسخهای نادرست
paralogism
U
قیاس نادرست
mispronunciations
U
تلفظ نادرست
inaccurately
U
بطور نادرست
heterography
U
املای نادرست
chuck
U
پرتاب نادرست
chucks
U
پرتاب نادرست
mispronunciation
U
تلفظ نادرست
error
U
عقیده نادرست
errors
U
عقیده نادرست
misconstructions
U
تفسیر نادرست
untrue
U
نادرست خائن
foul bill of lading
U
بارنامه نادرست
false code
U
رمز نادرست
by indirection
U
با وسائل نادرست
jackleg
U
ناشی نادرست
distractor
U
گزینه نادرست
false information
U
خبر نادرست
wrongfully
U
بطور نادرست
vicious
U
بدطینت نادرست
missatement
U
گفته نادرست
miscue
U
ضربه نادرست
mispronounciation
U
تلفظ نادرست
foul play
U
کار نادرست
false
U
ساختگی نادرست
misinformation
U
خبر نادرست
false information
U
اطلاعات نادرست
chucked
U
پرتاب نادرست
inaccurate
U
نادرست یا غلط
unsound
U
ناخوش نادرست
improper
U
نامناسب نادرست
mistranslation
U
ترجمه نادرست
etcetera
U
و غیره
whatnot
U
غیره
exoskeleton
U
مو و غیره
grainer
U
و غیره
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
true false questions
U
پرسشهای درست- نادرست
paralpgize
U
قیاس نادرست ساختن
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
suggestio falsi
U
افهار و اعلام نادرست
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
malfunction
U
نادرست عمل کردن
wild cat
U
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
sigmatism
U
تلفظ نادرست حرف " س "
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
lie
U
سخن نادرست گفتن
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
lied
U
سخن نادرست گفتن
lies
U
سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles
U
عینک نادرست نما
foozle
U
بدساختن ضربت نادرست
malfunctions
U
نادرست عمل کردن
malfunctioned
U
نادرست عمل کردن
track and field
U
دیسک و غیره
fallow
U
غیره مزروع
etc
U
مخفف و غیره
queued
U
صف اتوبوس و غیره
queue
U
صف اتوبوس و غیره
queueing
U
صف اتوبوس و غیره
collective goods
U
پارک و غیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com