English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Hobson's choice U پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
to carry out a proposal U پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
qui aprobat non reprobat U نکول بعد از قبول مسموع نیست
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
recommend units U واحدهای پیشنهادی
make shift construction U طرح پیشنهادی
to make a suggestion U پیشنهادی کردن
conference circuit U اتصال پیشنهادی
to kick against a proposal U با پیشنهادی مخالفت
withdraw an offer U پیشنهادی را پس گرفتن
proposal U طرح پیشنهادی
proposals U طرح پیشنهادی
offering price U قیمت پیشنهادی
To turn down (reject) an offer. U پیشنهادی را رد کردن
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
Vote (write) against a proposallll. U بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
intromission U قبول
acceptances U قبول
reception U قبول
receptions U قبول
compliance U قبول
imprimatur U قبول
adoption U قبول
admission U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
acknowledgment U قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
incompliance U عدم قبول
acceptability U قبول شدگی
admissible U قابل قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
ineligible U غیرقابل قبول
acceptance by conduct U قبول فعلی
passable U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
believable U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
acceptance U قبول قرارداد
acceptances U قبول قرارداد
intolerancy U عدم قبول
express acceptance U قبول صریح
I agree. U قبول دارم.
acceptance by words U قبول قولی
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
reasonable U قابل قبول
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
admittable U قابل قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
entertain U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertains U قبول کردن
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptably U بطورقابل قبول
allowable U قابل قبول
acceptancy U اماده قبول
acceptant U قبول کننده
accepter U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptor U قبول کننده
aceptive U قابل قبول
adopter U قبول کننده
allowable load U بارقابل قبول
compliancy U قبول اجابت
honouring U قبول کردن
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
honors U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honored U قبول کردن
disallowance U عدم قبول
naturalization U قبول تابعیت
adoption U قبول به فرزندی
embracement U قبول اتخاذ
withdraws U قبول نکردن
withdraw U قبول نکردن
honours U قبول کردن
adopt U قبول کردن
adopting U قبول کردن
compliantly U با قبول و رضایت
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
adopts U قبول کردن
non acceptance U عدم قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
ready acceptance U حسن قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
accord U قبول کردن
sufficiently <adv.> U قابل قبول
receivable U قابل قبول
reply paid U جواب قبول
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
to take in U قبول کردن
received U مورد قبول
accepting U قبول شدن
admission of liability U قبول بدهی
conceding U قبول شکست
concedes U قبول شکست
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
accepts U قبول کردن
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
taken U مورد قبول
valid U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
compliant U قبول کننده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
passes U قبول کردن
passed U قبول کردن
pass U قبول کردن
ratification U قبول قبولی
matriculant U قبول شده در دانشگاه
accepting U پسندیدن قبول کردن
legal tender U پول قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
popularity U قابل قبول عامه
hard currencies U ارز قابل قبول
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
acceptance number U عدد ملاک قبول
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
conventional U مورد قبول عامه
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
accepts U پسندیدن قبول کردن
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
acceptance of goods U قبول کردن کالا
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
to hold water U قابل قبول بودن
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
adhesion U انضمام قبول عضویت
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
valid assumptions U فروض قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
recognized refugee U پناهنده قبول شده
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
accepting bank U بانک قبول کننده
non compliance U عدم قبول یا انجام
honors U یاحوالهای را قبول کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com