English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dismantle U پیاده کردن موتور
dismantled U پیاده کردن موتور
dismantles U پیاده کردن موتور
dismantling U پیاده کردن موتور
disassembly U پیاده کردن موتور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
Other Matches
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
motoring U گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
external combustion engine U موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine U موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting U نصب موتور قرارگاه موتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
primming U بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
disembarks U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
pedestrianised U پیاده روی کردن
pad U پیاده سفر کردن
pads U پیاده سفر کردن
dismount U پیاده کردن یا شدن
pedestrianized U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianizing U پیاده روی کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dosmount command U فرمان پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
staking U پیاده کردن مسیر
pedestrianize U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
pedestrianising U پیاده روی کردن
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
motoring of generator U موتور کردن مولد
prime U گرم کردن موتور
turn over <idiom> U موتور را روشن کردن
primed U گرم کردن موتور
tune up U موتور را تنظیم کردن
primes U گرم کردن موتور
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked U گردش کردن پیاده رفتن
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
removable U قابل سوار و پیاده کردن
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
walk U گردش کردن پیاده رفتن
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
reengine U دارای موتور تازه کردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
slip ring induction motor U موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
double squirrel cage motor U موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine U موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
single phase induction motor U موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
unhorse U از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
pedestrian U پیاده
afoot U پیاده
pavement U پیاده رو
infantry man U پیاده
infantry U پیاده
side walk U پیاده رو
pedestrians U پیاده
pavements U پیاده رو
path U پیاده رو
paths U پیاده رو
impledge U پیاده
footpaths U پیاده رو
walkways U پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
pedestrian bridge U پل پیاده رو
walks U پیاده رو
pignorate U پیاده
sidewalks U پیاده رو
dismounted U پیاده
foot infantry U پیاده
on of U پیاده
walkway U پیاده رو
walk U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
ganway U پل پیاده رو
footway U پیاده رو
footpath U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
footer U پیاده رو
foot bank U پیاده رو
foot slogger U پیاده
walked U پیاده رو
kerb U حاشیه پیاده رو
foot passenger U مسافر پیاده
foot infantry U پیاده نظام
disembarked U پیاده شدن
turnable foot bridge U پل پیاده رو گردان
alighting U پیاده شدن
footpad U راهزن پیاده
humps U پیاده روی
to get off U پیاده شدن از
implementation U پیاده سازی
rifle man U سرباز پیاده
alight U پیاده شدن
alights U پیاده شدن
kerb U جدول پیاده رو
disembarkation U پیاده شدن
pedestrianism U پیاده روی
promotions U ترفیع پیاده
foot passenger U پیاده پا رهسپار
promotion U ترفیع پیاده
kerbs U جدول پیاده رو
disembark U پیاده شدن
foot slugger U سرباز پیاده
disembarking U پیاده شدن
to ride shanks's mare U پیاده رفتن
footsoldier U سرباز پیاده
pignorate U پیاده شطرنج
infantry man U سرباز پیاده
walkabouts U مسافرت پیاده
grabby U سرباز پیاده
to walk . To go on foot. U پیاده رفتن
pad U دزد پیاده
kerbs U حاشیه پیاده رو
alighted U پیاده شدن
pads U دزد پیاده
disembarks U پیاده شدن
wayfarers U مسافر پیاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com