English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quinquennial U پنج ساله دوره پنج ساله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decade U دوره ده ساله دهدهی
decades U دوره ده ساله دهدهی
Grand Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grands Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
indiction U دوره پانزده ساله
lustrum U دوره پنج ساله
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
millenium U دوره هزار ساله
pythiad U دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
quinquenniad U دوره پنج ساله
quinquennium U دوره پنج ساله
septennate U دوره هفت ساله
septennium U دوره هفت ساله
sexagesimal U شصتم دوره شصت ساله
sexennium U دوره شش ساله
triennium U دوره سه ساله
Other Matches
brownie U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
decades U 01 ساله
annual U یک ساله
year-long U یک ساله
vicennial U 02 ساله
ten years old U ده ساله
decade U 01 ساله
triennial U سه ساله
annuals U یک ساله
decennry U ده ساله
sexennial U شش ساله
triennal U سه ساله
yearling U گیاه یک ساله
seventies U هفتاد ساله
seventy U هفتاد ساله
quinquagenarian U پنجاه ساله
annuallyy U هر ساله سالیانه
centenarians U جشن صد ساله
bimillenary U دو هزار ساله
colt U اسب 3 یا 4 ساله
colts U اسب 3 یا 4 ساله
centenarian U جشن صد ساله
he is 0 years old U او ده ساله است
year by year U همه ساله
quinquagenary U پنجاه ساله
bicentenaries U دویست ساله
semiyearly U نیم ساله
year-round <idiom> U همه ساله
bicentenary U دویست ساله
half yearly U نیم ساله
quadrangena rian U چهل ساله
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
nonagenarian U نود ساله
f.year old U پنج ساله
octennial U هشت ساله
sepennial U هفت ساله
perennials U همه ساله
perennial U همه ساله
annually U همه ساله
septuagenarian U هفتاد ساله
chiliad U هزار ساله
octogenarians U هشتاد ساله
octogenarian U هشتاد ساله
septennial U هفت ساله
tercentennial U سیصد ساله
sorrel U گوزن نر سه ساله
quinquagenarian U شخص پنجاه ساله
maturity U مسابقه اسبهای 4 ساله
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
strike it rich <idiom> U یک شبه ره صد ساله رفتن
quinquagenary U شخص پنجاه ساله
pricket sister U گوزن ماده دو ساله
nonagenarian U ادم نود ساله
millennial U جشن هزار ساله
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
quadrangena rian U ادم چهل ساله
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
octogenarians U وابسته به ادم 08 ساله
octogenarian U وابسته به ادم 08 ساله
filly U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
tercentenaries U سه قرن سیصد ساله
tercentenary U سه قرن سیصد ساله
fillies U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
bicentenary U جشن دویست ساله
teens U نوجوان ده تا91 ساله
bicentennials U جشن دویست ساله
bicentennial U جشن دویست ساله
bicentenaries U جشن دویست ساله
annuallyy U همه ساله هر سال
men affifty and above U مردان پنجاه ساله به بالا
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
a man in his forties U مرد چهل و خورده ساله
indiction U مالیات پانزده ساله املاک
mother goose stakes U مسابقه کره مادیانهای سه ساله
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
one thousand guineas U مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
two thousands guineas U مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
Ushak medallion U ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
perimeters U دوره
stadiums U دوره
career U دوره
periodicity U دوره
stadium U دوره
stadia U دوره
felly U دوره
he has run his race U دوره
one's d. U دوره
perimeter U دوره
rimless U بی دوره
rhythm U دوره
Ice Age U دوره یخ
rhythms U دوره
compass U دوره
careers U دوره
careering U دوره
careered U دوره
epochs U دوره
era U دوره
cycle U دوره
eras U دوره
phase U دوره
phased U دوره
instar U دوره
cycled U دوره
epoch U دوره
rims U دوره
rim U دوره
cycles U دوره
felloe U دوره
peripheries U دوره
periphery U دوره
phases U دوره
courses U : دوره
coursed U : دوره
term U دوره
termed U دوره
terming U دوره
bordering U دوره
set U دوره
sets U دوره
setting up U دوره
outline U دوره
border U دوره
bordered U دوره
circuits U دوره
pool U دوره
pooled U دوره
pools U دوره
circuit U دوره
to have ones fling U دوره
course U : دوره
periods U دوره
session U دوره
reviewal U دوره
period U دوره
sessions U دوره
contemporaries U هم دوره
outlining U دوره
contemporary U هم دوره
edges U دوره
edge U دوره
outlined U دوره
outlines U دوره
flux linking a turn U شاره دوره
action period U دوره کنش
processes U دوره عمل
occupancy cycle U دوره سکونت
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
time period U دوره زمان
period U دوره زمان
time span U دوره زمان
financial period U دوره مالی
blocking period U دوره وقفه
budget period U دوره بودجه
advance course U دوره عالی
caird U دوره گرد
cheap jack U دوره گرد
critical period U دوره بحرانی
crier U دوره گرد
colportage U دوره گردی
melting period U دوره ذوب
on probation U در دوره ازمایشی
conducting period U دوره رسانایی
contract period U دوره قرارداد
continous cycle U دوره بی وقفه
three-month period U دوره سه ماهه
cycle time U زمان دوره
fellyfelloe U دوره درندگی
quarter [year] U دوره سه ماهه
advanced course U دوره عالی
critical period U دوره شاخص
quarterly period U دوره سه ماهه
estrous cycle U دوره فحلی
basic course U دوره مقدماتی
biennium U دوره دوساله
perlim U دوره مقدماتی
elimination heat U دوره مقدماتی
electoral legislative term U دوره انتخابیه
duty factor U دوره کار
duty cycle U دوره کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com