Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
annuity
U
پرداختهای سالانه
transfer payments
U
پرداختهای انتقالی
coupon payments
U
پرداختهای کوپنی
arrears
U
پرداختهای معوق
government transfer payments
U
پرداختهای انتقالی دولت
cash plans
U
طرح پرداختهای نقدی
factor payments
U
پرداختهای عوامل تولید مانند
net tax revenue
U
مالیات منهای پرداختهای انتقالی
deferred payment credit
U
اعتبار برای پرداختهای معوق
progress payments
U
پرداختهای موقت یا علی الحساب
balance of international payment
U
موازنه پرداختهای بین المللی
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
international balance of payments
U
تراز پرداختهای بین المللی
balance of international payments
U
تراز پرداختهای بین المللی
growths
U
پیشرفت
growth
U
پیشرفت
development
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
attainment
U
پیشرفت
lifting
U
پیشرفت
progressions
U
پیشرفت
furtherance
U
پیشرفت
advancement
U
پیشرفت
attainments
U
پیشرفت
accomplishment
U
پیشرفت
developments
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
headway
U
پیشرفت
going
U
پیشرفت
underdeveloped
U
کم پیشرفت
promotion
U
پیشرفت
achievement age
U
سن پیشرفت
promotions
U
پیشرفت
achievement
U
پیشرفت
head way
U
پیشرفت
achievements
U
پیشرفت
lifts
U
پیشرفت
lifted
U
پیشرفت
lift
U
پیشرفت
improvements
U
پیشرفت
advancing
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advancing
<adj.>
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت ها
progressing
U
پیشرفت
undeveloed
U
بی پیشرفت
progresses
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت
progressed
U
پیشرفت
proceedings
U
پیشرفت ها
n achievement
U
نیاز پیشرفت
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
achievement need
U
نیاز پیشرفت
aq
U
بهر پیشرفت
achievement curve
U
منحنی پیشرفت
to make progress
U
پیشرفت کردن
academic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
scholastic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient
U
بهر پیشرفت
achievement quotient
U
بهر پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
come along
U
پیشرفت کردن
progressivist
U
پیشرفت گرای
here goes
<idiom>
U
پیشرفت کردن
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
get ahead
<idiom>
U
پیشرفت کردن
technical progress
U
پیشرفت فنی
technological improvement
U
پیشرفت فنی
Luddites
U
پیشرفت گریز
Luddite
U
پیشرفت گریز
velocity of advance
U
تندی پیشرفت
to make way
U
پیشرفت کردن
to make headway
U
پیشرفت کردن
make a dent in
<idiom>
U
پیشرفت کردن
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
degree of advancement
U
درجه پیشرفت
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
to unfold
U
پیشرفت کردن
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
improvement curve
U
منحنی پیشرفت
progress chaser
U
نافر پیشرفت
to gain ground
U
پیشرفت کردن
ongoing
U
درحال پیشرفت
progresses
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت کردن
progressed
U
پیشرفت کار
accession
U
دخول پیشرفت
progressed
U
پیشرفت پیشروی
progressed
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت کار
progress
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت کار
developments
U
رشد پیشرفت
development
U
رشد پیشرفت
beats
U
پیشرفت زنش
beat
U
پیشرفت زنش
obstructionist
U
از پیشرفت کارمجلس را از
capability
U
استعداد پیشرفت
progressing
U
پیشرفت کار
progressing
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت کردن
advancing
U
پیشرفت پیشروی
becalms
U
از پیشرفت بازداشتن
thriving
U
پیشرفت کردن
proceeding
U
پیشرفت طرز
further
U
پیشرفت کردن
furthered
U
پیشرفت کردن
furthering
U
پیشرفت کردن
furthers
U
پیشرفت کردن
rises
U
پیشرفت ترقی
rise
U
پیشرفت ترقی
blooming
U
پیشرفت کننده
thrives
U
پیشرفت کردن
thrived
U
پیشرفت کردن
advances
U
: پیشروی پیشرفت
advance
U
پیشرفت پیشروی
becalm
U
از پیشرفت بازداشتن
becalmed
U
از پیشرفت بازداشتن
becalming
U
از پیشرفت بازداشتن
advances
U
پیشرفت پیشروی
thrive
U
پیشرفت کردن
plain sailing
U
پیشرفت بدون مانع
promotion
U
ترفیع رتبه پیشرفت
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
progressional
U
دارای پیشرفت تدریجی
advances
U
پیشرفت طولی ناو
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
advance
U
پیشرفت طولی ناو
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
advancing
U
پیشرفت طولی ناو
promotions
U
ترفیع رتبه پیشرفت
f. morement
U
جنبش برای پیشرفت
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
advancement degree of reaction
U
درجه پیشرفت واکنش
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
spit
U
پیشرفت خشکی در دریا
spits
U
پیشرفت خشکی در دریا
processes
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
process
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
prospered
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prospering
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
country party
U
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
prosper
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
contract record
U
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
baffle
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
boomed
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
progress payments
U
پرداخت براساس پیشرفت کار
prospers
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
break through
U
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
booms
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
upgrading
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
fogyish
U
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
upgraded
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrade
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
boom
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lad der
U
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
booming
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
mean higher high water
U
ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
stanford achivement test
U
ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
upgrades
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
to make p in one's studies
U
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
self development
U
پیشرفت نفس خود پیش برد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
nephrotomy
U
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
vga
U
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
super-
U
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
DVD
U
پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
flourishes
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourish
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com