Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
torpor
U
بی پاسخی
responsive
U
پاسخی
refractory period
U
دوره بی پاسخی
absolute refractory period
U
دوره بی پاسخی مطلق
relative refractory period
U
دوره بی پاسخی نسبی
to frame an answer
U
پاسخی را طرح کردن
no reply was given him
U
هیچ پاسخی به او داده نشد
his appeal met no response
U
پاسخی پدر خواست که اوترسید
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
holds
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
lack
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
want
U
نداشتن
wanted
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
lackvt
U
نداشتن
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
errorless
U
نداشتن خطا
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
dislikes
U
دوست نداشتن
sit out
U
شرکت نداشتن در
misses
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
disliked
U
دوست نداشتن
miss
U
نداشتن فاقدبودن
disliking
U
دوست نداشتن
disinterest
U
علاقه نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
to foel
U
حال درستی نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com