Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impact parameter
U
پارامتر برخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
parameters
U
پارامتر
parameter
U
پارامتر
z parameter
U
پارامتر "زد"
actual parameter
U
پارامتر واقعی
linkage parameter
U
پارامتر پیوندی
lattice parameter
U
پارامتر شبکه
input parameter
U
پارامتر ورودی
wave parameter
U
پارامتر موج
frequency parameter
U
پارامتر فرکانس
parameter setting
U
پارامتر نشانی
formmal parameter
U
پارامتر صوری
variable parameter
U
پارامتر متغییر
value parameter
U
پارامتر مقداری
symbolic parameter
U
پارامتر نمادی
shielding parameter
U
پارامتر حفافتی
replaceable parameter
U
پارامتر جایگزینی
refernce parameter
U
پارامتر مرجع
racah parameter
U
پارامتر راکاه
positional parameter
U
پارامتر وضعیتی
passing parameter
U
پارامتر عبوری
pseudoparameter
U
شبه پارامتر
drive designator
U
پارامتر دیسک گردان
deceleration parameter
U
پارامتر کند شدن
impact parameter
U
پارامتر ضرب شونده
adjustable parameter
U
پارامتر تنظیم پذیر
y parameter
U
پارامتر چهار قطبی ایگرگ
parameter
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
communication
U
پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
parameter
U
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters
U
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
collision
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
criss-crossing
U
برخورد
criss-crosses
U
برخورد
criss-crossed
U
برخورد
collisions
U
برخورد
receptions
U
برخورد
clash
U
برخورد
clashed
U
برخورد
clashes
U
برخورد
intersect
U
برخورد
intersected
U
برخورد
intersects
U
برخورد
tangency
U
برخورد
criss-cross
U
برخورد
collision
U
برخورد
appulse
U
برخورد
confliction
U
برخورد
ill favored
U
بد برخورد
osculation
U
برخورد
reception
U
برخورد
contacting
U
برخورد
attitude
U
برخورد
striking
U
برخورد
strike
U
برخورد
attitudes
U
برخورد
incidence
U
برخورد
strikingly
U
برخورد
conflicted
U
برخورد
contacts
U
برخورد
contact
U
برخورد
contacted
U
برخورد
conflict
U
برخورد
impact
U
برخورد
conflicts
U
برخورد
strikes
U
برخورد
stopping
U
برخورد
approach
U
برخورد
approached
U
برخورد
stops
U
برخورد
approaches
U
برخورد
stop
U
برخورد
stopped
U
برخورد
impacts
U
برخورد
collision rate
U
نرخ برخورد
collision rate
U
میزان برخورد
collision rate
U
سرعت برخورد
conflict of interest
U
برخورد منافع
conflux
U
همریزگاه برخورد
contiguity
U
برخورد تماس
collision frequency
U
فراوانی برخورد
collision energy
U
انرژی برخورد
impact force
U
نیروی برخورد
unsporting conduct
U
برخورد ناجوانمردانه
crossing points
U
محل برخورد دو خط
crossing point
U
محل برخورد دو خط
impact
U
برخورد کردن
effective collision
U
برخورد موثر
intersection point
U
محل برخورد
meet
U
برخورد کردن
meeter
U
برخورد کننده
osculate
U
برخورد کردن
fall on
<idiom>
U
برخورد (بامشکلات)
My pride was wounded ( hurt) .
U
به غیرتم برخورد
jct
U
محل برخورد
probability of collision
U
احتمال برخورد
meets
U
برخورد کردن
zone of contact
U
محل برخورد
take the blade
U
برخورد شمشیرها
inelastic collision
U
برخورد ناکشسان
impact test
U
ازمون برخورد
elastic collision
U
برخورد کشسان
elastic collision
U
برخورد الاستیک
impact factor
U
ضریب برخورد
electron impact
U
برخورد الکترونها
head on collision
U
برخورد رودررو
head oncollision
U
برخورد رویاروی
accessible
U
خوش برخورد
impact effect
U
اثر برخورد
impact hardness
U
سختی برخورد
impact sound
U
صدای برخورد
impact strength
U
استحکام برخورد
touche
U
اعلام برخورد
tilts
U
منازعه برخورد
tilted
U
منازعه برخورد
greets
U
درود برخورد
knock-ups
U
برخورد کردن
tolerate
U
برخورد هموارکردن
affable
U
خوش برخورد
tolerates
U
برخورد هموارکردن
tolerating
U
برخورد هموارکردن
knock up
U
برخورد کردن
knock-up
U
برخورد کردن
greet
U
درود برخورد
greeted
U
درود برخورد
impacts
U
برخورد کردن
coincidence
U
تطبیق برخورد
tilt
U
منازعه برخورد
chatter
U
برخورد کردن
chattered
U
برخورد کردن
chattering
U
برخورد کردن
tolerated
U
برخورد هموارکردن
affects
U
احساسات برخورد
affect
U
احساسات برخورد
chatters
U
برخورد کردن
coincidences
U
تطبیق برخورد
ocean foam
U
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
snags
U
بمانعی برخورد کردن
front
U
نما طرز برخورد
he was provoked by my words
U
سخنان من باو برخورد
meetings
U
اتصال برخورد میتینگ
contact
U
اتصال الکتریکی برخورد
beach foam
U
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
sea foam
U
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
chatters
U
ضربه زدن برخورد
meets
U
: برخورد کردن یافتن
glad hand
<idiom>
U
بااهمییت برخورد کردن
warm up
<idiom>
U
دوستانه برخورد کردن
noncontact sports
U
ورزشهای بدون برخورد
contacting
U
اتصال الکتریکی برخورد
maladdress
U
برخورد بد ترک ادب
chattering
U
ضربه زدن برخورد
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
spume
U
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
snag
U
بمانعی برخورد کردن
snagging
U
بمانعی برخورد کردن
chattered
U
ضربه زدن برخورد
fronting
U
نما طرز برخورد
meeting
U
اتصال برخورد میتینگ
collision of the second kind
U
برخورد نوع دوم
collision of the first kind
U
برخورد نوع اول
chatter
U
ضربه زدن برخورد
incidence
U
برخوردکردن میدان برخورد
encountered
U
رویاروی شدن برخورد
encounter
U
رویاروی شدن برخورد
meet
U
: برخورد کردن یافتن
absence of blade
U
عدم برخورد شمشیرها
contacts
U
اتصال الکتریکی برخورد
encountering
U
رویاروی شدن برخورد
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
contacted
U
اتصال الکتریکی برخورد
smash
U
برخورد خرد کردن
smashes
U
برخورد خرد کردن
encounters
U
رویاروی شدن برخورد
swished
U
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swishes
U
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
to run upon any one
U
بکسی برخورد یا تصادف کردن
spume
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
sea foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
sideswipes
U
برخورد کردن به پهلوی چیزی
sideswipe
U
برخورد کردن به پهلوی چیزی
beach foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
near collision
U
حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
impact loss
U
افت انرژی در اثر برخورد
swishing
U
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
breasts
U
برخورد سینه قهرمان دو به نوار
to collide head on
U
با هم شاخ بشاخ برخورد کردن
swish
U
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com