English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
garrison house U پادگان مجزا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compound U انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounds U انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounded U انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
troop information U مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
site U پادگان
campound U پادگان
sites U پادگان
sited U پادگان
soldiers' home U پادگان
garrison house U پادگان
garrisons U پادگان
presidio U پادگان
caserne U پادگان
casern U پادگان
garrison U پادگان
provost marshal U دژبان پادگان
posts U پادگان قرارگاه
post- U پادگان قرارگاه
post U پادگان قرارگاه
permanent duty station U پادگان دایمی
posted U پادگان قرارگاه
post property U اموال پادگان
presidial U پادگان شهر
pantry U بوفه ناو یا پادگان
pantries U بوفه ناو یا پادگان
army base U پادگان نیروی زمینی
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchange U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanged U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanges U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
out leased U انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
sorties U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sortie U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
commissary U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
discrete U مجزا
apartfrom U مجزا از
ditinct U مجزا
separable U مجزا
distinguishing U مجزا
disjunct U مجزا
knock down U مجزا
spot footing U پی مجزا
free-standing U مجزا
single line U خط مجزا
abstracted U مجزا
several U مجزا
distinct U مجزا
single line U ردیف مجزا
abstractedly U بطور مجزا
abstracts U مجزا کردن
detached U ستون مجزا
knock down U مجزا کردن
decollate U مجزا کردن
individual controls U کنترلهای مجزا
seclude U مجزا کردن
semidetached U نیمه مجزا
separate ammunition U مهمات مجزا
separate loading U مجزا پرشونده
indiscrete U غیر مجزا
separate loading U مهمات مجزا
separate sewer U شبکه مجزا
discrete values U مقادیر مجزا
unit assembly U یک قطعه مجزا
discrete particle U ذره مجزا
discrete packets U بستههای مجزا
disassemble U مجزا کردن
discrete source U چشمههای مجزا
stepping U واحد مجزا
separate U مجزا کردن
separated U مجزا کردن
isles U مجزا کردن
separates U مجزا کردن
isle U مجزا کردن
abstract U مجزا کردن
abstracting U مجزا کردن
lone U مجزا ومنفرد
step U واحد مجزا
isolating U مجزا کردن
apart U مجزا غیرهمفکر
isolates U مجزا کردن
isolate U مجزا کردن
canalization U به صورت مجزا دراوردن
individ U بطور مجزا شخصا
isolated double bond U پیوند دوگانه مجزا
discretely U بطور مطلق یا مجزا
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
insulate U با عایق مجزا کردن
insulates U با عایق مجزا کردن
insulating U با عایق مجزا کردن
facility U ساختمان بزرگ مجزا
cut sheet feeder U تغذیه کننده کاغذ مجزا
comparmentalize U به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
caption code U رمز نویسی با متن مجزا
fanning U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
matrix isolation spectroscopy U طیف بینی مجزا شده درماتریس
comma delimited file U فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
scalar U مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
cans U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
cell U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
trivial segmentation U ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
camp U پادگان اردو زدن چادر زدن
camped U پادگان اردو زدن چادر زدن
camps U پادگان اردو زدن چادر زدن
packet switching U ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
micros U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
highlight U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
ante-chapel U [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlighted U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
winter quarters U پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
texel U مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
stereophonic U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
stereo U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
pixel U کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
universal U مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
registers U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registering U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
register U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
microprocessor U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
insulating U مجزا کردن روپوش دار کردن
insulate U مجزا کردن روپوش دار کردن
items U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
item U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
split unit U یکان جدا شده یا مجزا شده
insulates U مجزا کردن روپوش دار کردن
insulates U جدا کردن مجزا کردن
insulate U جدا کردن مجزا کردن
draw off U جدا کردن مجزا کردن
separates U مجزا جدا جدا کردن
insulating U جدا کردن مجزا کردن
separated U مجزا جدا جدا کردن
separate U مجزا جدا جدا کردن
individuate U مجزا کردن جدا کردن
beads U بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
bead U بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
decollator U ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com