English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
down-to-earth U حقیقی واقعی
true U واقعی حقیقی
truer U واقعی حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
down to earth U حقیقی واقعی
truest U واقعی حقیقی
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
concussion U صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
fields U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
levy in mess U نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body. <proverb> U عقل سالم در بدن سالم.
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
self-discipline U خویشتنداری
continence U خویشتنداری
self-control U خویشتنداری
desktop U میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
frequency shift keying U روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
smiley U فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
differential compression check U ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
temperance U اعتدال
meaner U اعتدال
moderation U اعتدال
moderately U با اعتدال
meanest U اعتدال
inclement U بی اعتدال
equinox U اعتدال
mean U اعتدال
intemperate U بی اعتدال
in moderation U با اعتدال
sobriety U اعتدال
temperately U اعتدال
temperateness U اعتدال
immoderate U بی اعتدال
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
vernal equinox U اعتدال بهاری
clemency U اعتدال عناصر
equinox U اعتدال شب وروز
moderateness U اعتدال ملایمت
autumnal equinox U اعتدال پائیزی
equinoctial colure U دایره اعتدال
autumnal equinox U اعتدال پاییزی
descending node U نقطه اعتدال پاییزه
autumnal equinox U نقطه اعتدال پاییزی
ascending node U نقطه اعتدال بهاره
distemperature U عدم اعتدال هوا
vernal equinox U نقطه اعتدال بهاری
dragons head U نقطه اعتدال ربیعی
dragons tail U نقطه اعتدال خریفی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
autumnal equinox U برابران پائیزی اعتدال خریفی
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
assisting U پاس منجر به گل
assisted U پاس منجر به گل
conduce U منجر شدن
conducive U منجر شونده
lead U منجر شدن
redound U منجر شدن
leads U منجر شدن
assists U پاس منجر به گل
eventuate U منجر شدن
trepan U منجر شدن به
assist U پاس منجر به گل
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
Moderation in all things. <proverb> U در همه چیز اعتدال داشته باش.
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
endo U تصادف منجر به واژگونی
blow resulting in death U ضربه منجر به موت
explusion foul U خطای منجر به اخراج
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
turnover U خطای منجر به از کف دادن توپ
buttending U خطای چوب منجر به پنالتی
equinoctial U وابسته باعتدال شب و روز واقع درنزدیکی خط اعتدال روزوشب
pinning combination U مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
stalement U گره خوردن منجر به اعلام سرپا
appreciation [awareness] U آگاهی
consciousness U آگاهی
advice آگاهی
[piece of ] advice U آگاهی
conscious mind U آگاهی
advertisement آگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U آگاهی
awareness U آگاهی
cognisance [British] U آگاهی
realizing U آگاهی
realising [British] U آگاهی
knowledge U آگاهی
acquaintance آگاهی
cognition U آگاهی
understanding U آگاهی
paths U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
delineation U توصیف
shading U توصیف
qualification U توصیف
description U توصیف
descriptions U توصیف
narration U توصیف
descriptor U توصیف گر
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
knowledge acquisition آگاهی یابی
further information U آگاهی بیشتر
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
probative U حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
false description U توصیف غلط
job description U توصیف شغلی
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
self explanatory U بی نیاز از توصیف
description U توصیف تشریح
descriptions U توصیف تشریح
indefinably U توصیف نشدنی
indefinable U توصیف نشدنی
characterized U توصیف کردن
qualify U توصیف کردن
qualifies U توصیف کردن
characterizes U توصیف کردن
characterize U توصیف کردن
recommendable U قابل توصیف
characterising U توصیف کردن
qualifier U توصیف کننده
qualifiers U توصیف کننده
qalified U توصیف شده
self explaining U بی نیاز از توصیف
characterised U توصیف کردن
delineator U توصیف کننده
describable U قابل توصیف
characterization U توصیف شخصیت
data descriptor U توصیف گر داده ها
characterises U توصیف کردن
characterizing U توصیف کردن
to give [provide] somebody [some] information U به کسی آگاهی دادن
unutterably U غیر قابل توصیف
task state descriptor U توصیف گر حالت کار
indescribable U توصیف ناپذیر نامعلوم
characterization U توصیف صفات اختصاصی
unutterable U غیر قابل توصیف
pert U سالم
lucid U سالم
soundest U سالم
healthy U سالم
healthiest U سالم
wells U سالم
well U سالم
scot free U سالم
healthier U سالم
in a good state of health U سالم
scot-free U سالم
sicker U سالم
sounds U سالم
sounded U سالم
salubrious U سالم
valid U سالم
intact U سالم
whole U سالم
sound U سالم
healthful U سالم
hale U سالم
safes U سالم
safest U سالم
safer U سالم
safe U سالم
out of the wood U سالم
soundable U سالم
information [on] about somebody] [something] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
illusionism U نگارش یا توصیف منافر وهمی
unspeakable U توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
termless U بی پایان غیر قابل توصیف
joyless U بی شادی
revelery U شادی
rejoicings U شادی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com