Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
debt collector
U
وصول کننده طلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
recipient
U
وصول کننده
recipients
U
وصول کننده
collecting bank
U
بانک وصول کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
Other Matches
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
recoveries
U
وصول
reception
U
وصول
recovery
U
وصول
collection
U
وصول
receptions
U
وصول
collections
U
وصول
recovery
U
وصول جبران
get in
U
وصول کردن
collects
U
وصول کردن
acknowledgment
U
اعلام وصول
recvery
U
استرداد وصول
makable
<adj.>
U
قابل وصول
recovers
U
وصول کردن
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
outstandingly
U
وصول نشده
outstanding
U
وصول نشده
receipts
U
اعلام وصول
receipt
U
اعلام وصول
to get in
U
وصول کردن
receipts
U
وصول کردن
receipt
U
وصول کردن
accession
U
تابع وصول
recovering
U
وصول کردن
recover
U
وصول کردن
collecting
U
وصول کردن
certificate of receipt
U
گواهی وصول
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
doable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
accessible
U
قابل وصول
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
collectable
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
cleared cheque
U
چک وصول شده
levying
U
وصول مالیات
levier
U
مالیات وصول کن
receive
U
وصول کردن
receives
U
وصول کردن
levied
U
وصول مالیات
levies
U
وصول مالیات
levy
U
وصول مالیات
collectible
U
قابل وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
recoveries
U
وصول جبران
collection order
U
دستور وصول
come at able
U
قابل وصول
recoverable
U
قابل وصول
accessibility
U
قابلیت وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
collect
U
وصول کردن
collection fee
U
هزینه وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
collecting debts
U
وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول
line of approach
U
راه وصول
collection charges
U
هزینه وصول
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
publicans
U
مامور وصول مالیات
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
publican
U
مامور وصول مالیات
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
solvency
U
قابل وصول بودن
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
receipt
U
اعلام وصول نمودن
accessible
U
در دسترس قابل وصول
receipts
U
اعلام وصول نمودن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
good dept
U
طلب وصول شدنی
good debt
U
طلب وصول شدنی
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
tonnage rent
U
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
U
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com