English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
levied U وصول مالیات
levies U وصول مالیات
levy U وصول مالیات
levying U وصول مالیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
publican U مامور وصول مالیات
publicans U مامور وصول مالیات
levier U مالیات وصول کن
pontage U مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
Other Matches
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
levies U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levying U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
recovery U وصول
recoveries U وصول
collection U وصول
collections U وصول
reception U وصول
receptions U وصول
collecting U وصول کردن
recover U وصول کردن
recovery U وصول جبران
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
recipient U وصول کننده
recipients U وصول کننده
recoveries U وصول جبران
acknowledgment U اعلام وصول
to get in U وصول کردن
line of approach U راه وصول
recovering U وصول کردن
recovers U وصول کردن
outstanding U وصول نشده
accessibility U قابلیت وصول
recoverable U قابل وصول
receipts U وصول کردن
receipts U اعلام وصول
receipt U وصول کردن
receipt U اعلام وصول
collect U وصول کردن
recvery U استرداد وصول
collects U وصول کردن
outstandingly U وصول نشده
accessible U قابل وصول
collection fee U هزینه وصول
makable <adj.> U قابل وصول
workable <adj.> U قابل وصول
collection order U دستور وصول
executable <adj.> U قابل وصول
practicable <adj.> U قابل وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
receive U وصول کردن
makeable <adj.> U قابل وصول
get in U وصول کردن
accession U تابع وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
collection charges U هزینه وصول
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
collection charge U هزینه وصول
come at able U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
contrivable <adj.> U قابل وصول
certificate of receipt U گواهی وصول
receives U وصول کردن
cleared cheque U چک وصول شده
collectable U قابل وصول
collecting debts U وصول مطالبات
collecting books U وصول مطالبات
feasible <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
collectible U قابل وصول
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
solvency U قابل وصول بودن
cashes U وصول کردن نقدکردن
cashing U وصول کردن نقدکردن
acknowledgments U اعلام وصول رسید
acknowledgement U اعلام وصول رسید
acknowledging U اعلام وصول کردن
good debt U طلب وصول شدنی
receivable U قابل وصول پذیرفتنی
cashed U وصول کردن نقدکردن
cash U وصول کردن نقدکردن
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
accessible U در دسترس قابل وصول
irrecoverable U غیر قابل وصول
collecting bank U بانک وصول کننده
collection charge U هزینه وصول مطالبات
acknowledge U اعلام وصول کردن
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
acknowledgment U شماره اعلام وصول
receipts U اعلام وصول نمودن
receipt U اعلام وصول نمودن
acknowledgements U اعلام وصول رسید
good dept U طلب وصول شدنی
acknowledges U اعلام وصول کردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
debt collector U وصول کننده طلب
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledges U وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging U وصول نامهای را اشعار داشتن
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
accessibility U دستیابی پذیری قابلیت وصول
reviving U وصول مطالبات سوخت شده
acknowledgments U خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
acknowledgements U خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgement U خبر وصول نامه سپاسگزاری
bad debts U طلب غیر قابل وصول
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
bad debt U طلب غیر قابل وصول
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod U وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
recevied for shipment bill of exchange U بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
tonnage rent U حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets U پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
gabel U مالیات
gabelle U مالیات
Scot U مالیات
impost U مالیات
sess U مالیات
cess U مالیات
taxation U مالیات
tax U مالیات
taxed U مالیات
tithing U مالیات ده یک
taxes U مالیات
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
non-taxable <adj.> U بدون مالیات
leviable U مالیات بستنی
land tax U مالیات بر زمین
land tax U مالیات ارضی
kiln tax U مالیات فخاری
land tax U مالیات زمین
leviable U وضع مالیات
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
taxless <adj.> U معاف از مالیات
nuisance tax U مالیات پردردسر
occupation tax U مالیات اصناف
occupation tax U مالیات شغل
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
neutral tax U مالیات خنثی
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
levy tax U وضع مالیات
levying of taxes U وضع مالیات
liable to tax U مشمول مالیات
taxless <adj.> U بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
mise U مالیات خرج
neutral tax U مالیات بی طرف
octroi U مالیات دم دروازه
gift tax U مالیات برهبه
gabelle U مالیات نمک
gabel U مالیات نمک
free of tax U بدون مالیات
export tax U مالیات بر صادرات
exemption from taxation U معافیت از مالیات
excise taxes U مالیات بر فروش
highway user tax U مالیات حق عبور
inheritance tax U مالیات بر ارث
total tax load U کل بار مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
excise tax U مالیات بر مصرف
zero-rated <adj.> U بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
incidence of taxation U اثر مالیات
incidence of taxation U انتقال مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
impost U مالیات بر واردات
tax-exempt <adj.> U بدون مالیات
tax refund U بازپرداخت مالیات
succession duties U مالیات برارث
yield tax U مالیات بر عایدی
single tax U مالیات واحد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com