Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dead reckonning tracer
U
وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
situation indicator
U
دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
Other Matches
navigation mode
U
روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
tacan
U
نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
piloting
U
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
inertial navigation
U
سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
navigation
U
ناوبری
navigating bridge
U
پل ناوبری
universal drafting machine
U
خط کش ناوبری
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pilot
U
ناوبری کردن
radio navigation
U
ناوبری رادیویی
aids to navigation
U
کمکهای ناوبری
pilot
U
راهنمای ناوبری
piloted
U
ناوبری کردن
inertial navigation
U
ناوبری لختی
celestial navigation
U
ناوبری نجومی
bathymetric navigation
U
ناوبری ژرفایافتی
dead reckonning
U
ناوبری کور
electronic navigation
U
ناوبری الکترونیکی
pilots
U
راهنمای ناوبری
pilots
U
ناوبری کردن
piloted
U
راهنمای ناوبری
aerial navigation
U
ناوبری هوایی
navigated
U
ناوبری کردن
coasts
U
ناوبری کرانهای
navigation light
U
چراغهای ناوبری
navigate
U
ناوبری کردن
navigates
U
ناوبری کردن
navigating
U
ناوبری کردن
coast
U
ناوبری کرانهای
satellite navigation
U
ناوبری ماهوارهای
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
inertial navigation system
U
سیستم ناوبری ماندی
subsurface navigation
U
ناوبری زیر سطحی
vector
U
مسیر ناوبری هواپیما
tacan
U
سیستم ناوبری تاکان
stellar inertial navigation
U
ناوبری لختی ستارهای
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
navigational grid
U
بادزن کمک ناوبری
hyperbolic navigation system
U
روش ناوبری هذلولی
omega
U
سیستم ناوبری امگا
vectors
U
مسیر ناوبری هواپیما
day beacon
U
برج ناوبری روز
dead reckonning tracer
U
میز ناوبری کور
air plot
U
نقشه ناوبری هوایی
aeronautical chart
U
نقشه ناوبری هوایی
aeronautical plotting chart
U
نقشه مخصوص ناوبری هوایی
tactical air navigation
U
رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
radio range station
U
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
plotting chart
U
نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
radio navigation
U
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
celestial navigation
U
ناوبری بااستفاده از صور فلکی
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
astro tracker
U
وسیله ناوبری خودکار نجومی
visual flight
U
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
coasting
U
ناوبری کرانهای navigation coasting :syn
hyperbolic navigation
U
ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
day beacon
U
برج ناوبری مورد استفاده درروز
aeronautical plotting chart
U
نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
augmentation support set
U
دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
pursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
shoran
U
نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
radial
U
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radials
U
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
pseudopursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
radar danning
U
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radio range
U
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
plotting
U
رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
consol
U
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
aeronautical station
U
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
teleran system
U
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
media
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plants
U
وسایل
furniture
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
plant
U
وسایل
means
U
وسایل
assets
U
وسایل
salvaged
U
وسایل اسقاطی
salvages
U
وسایل اسقاطی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
fitment
U
وسایل نصب
fitments
U
وسایل نصب
installs
U
از کارانداختن وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
installing
U
از کارانداختن وسایل
scuba diving
U
غواصی با وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
utensils
U
وسایل اسباب
means
U
استطاعت وسایل
cable accessory
U
وسایل کابل
building plant
U
وسایل ساختمان
captured material
U
وسایل اغتنامی
bedding
U
وسایل خواب
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
artificial aids
U
وسایل کمکی
utensil
U
وسایل اسباب
accessory equipment
U
وسایل یدکی
salvage
U
وسایل اسقاطی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
furtherance
U
تهیه وسایل
erosion
U
فرسایش وسایل
tentage
U
وسایل چادرها
scuba diver
U
غواص با وسایل
tools of research
U
وسایل تحقیقات
rigging warrant
U
فهرست وسایل
means of production
U
وسایل تولید
mess gear
U
وسایل غذاخوری
attachment
U
وسایل وابسته
mess kit
U
وسایل غذاخوری
push botton
U
وسایل خودکار
layout
U
ترتیب وسایل
war material
U
وسایل جنگی
subsistence
U
وسایل زیست
Home appliances
U
وسایل خانگی
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
essential elements
U
وسایل ضروری
layouts
U
ترتیب وسایل
utility
U
وسایل رفاهی
loading facilities
U
وسایل بارگیری
cryptodevice
U
وسایل رمز
cryptomaterial
U
وسایل رمز
sundry items
U
وسایل متفرقه
tentage
U
وسایل چادر
sonic equipment
U
وسایل اوازی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
mnemonics
U
وسایل یادیار
test equipment
U
وسایل ازمایش
fabricator
U
سازنده وسایل
tentage
U
وسایل چادرزنی
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
stockage
U
وسایل موجودی در انبار
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
gate
U
وسایل ورود ورودیه
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
Other means of transport
U
سایر وسایل نقلیه
incoming traffic
U
جاده وسایل که می آیند
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
two pin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
trade something in
<idiom>
U
تعویض وسایل کهنه
twin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
utensil plug
U
دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated
U
بدون وسایل راحتی
gasman
U
مکانیک وسایل گازسوز
pictorial
U
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gasmen
U
مکانیک وسایل گازسوز
splint
U
وسایل شکسته بندی
gimmickry
U
وسایل اغفال یا تقلب
gates
U
وسایل ورود ورودیه
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
caddy
U
حامل وسایل بازیگر
gripping appliance
U
وسایل بست و مهارکنندگی
gun bag
U
کیسه وسایل توپ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com