Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
individual reserves
U
وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
individual reserves
U
وسایل ذخیره انفرادی
excess listing
U
لیست وسایل انفرادی مازاد
essential elements
U
وسایل ضروری
high
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highs
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highest
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
cut and cover shelter
U
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
fives
U
هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
piece mark
U
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
troop space
U
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
dual
U
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
poll
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls
U
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
rope chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
letters patent
U
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
operating bridge
U
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
single
U
انفرادی
single life
U
انفرادی
singularity
U
انفرادی
individuals
U
انفرادی
individual
U
انفرادی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
slit trench
U
سنگر انفرادی
bullword
U
کمربندحفافتی انفرادی
sporadically
U
پراکنده انفرادی
solitany confinment
U
حبس انفرادی
close confinement
U
زندان انفرادی
single tax
U
مالیات انفرادی
several covenants
U
تعهدات انفرادی
close confinement
U
حبس انفرادی
individualism
U
حالت انفرادی
spade
U
بیل انفرادی
singles
U
مسابقه انفرادی
cell
U
زندان انفرادی
sporadic
U
پراکنده انفرادی
individual aquipment
U
تجهیزات انفرادی
individualized instruction
U
اموزش انفرادی
individual tests
U
ازمونهای انفرادی
solitary confinement
U
زندان انفرادی
cells
U
زندان انفرادی
spades
U
بیل انفرادی
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
advanced individual training
U
اموزش تکمیلی انفرادی
monocracy
U
حکومت مستقل یا انفرادی
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
personal error
U
خطاهای انفرادی افراد
single tax
U
مالیات بر درامد انفرادی
solos
U
تک خوانی بطور انفرادی
play
U
شرکت درمسابقه انفرادی
solo
U
تک خوانی بطور انفرادی
played
U
شرکت درمسابقه انفرادی
playing
U
شرکت درمسابقه انفرادی
plays
U
شرکت درمسابقه انفرادی
several
U
انفرادی مربوط به خود چند تن
under arms
U
مجهز باسلحه سبک و انفرادی
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pickets
U
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
golf
U
بازی بصورت انفرادی یا دونفره یا چهارنفره
picket
U
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picketed
U
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
vital
<adj.>
U
ضروری
quintessential
<adj.>
U
ضروری
substantive
[essential]
<adj.>
U
ضروری
major
<adj.>
U
ضروری
acute
<adj.>
U
ضروری
imperative
U
ضروری
imperatives
U
ضروری
exigent
U
ضروری
essential
<adj.>
U
ضروری
expeditious
U
ضروری
needful
U
ضروری
absolute
<adj.>
U
ضروری
urgent
U
ضروری
emergency
U
ضروری
necessary
U
ضروری
unalienable
<adj.>
U
ضروری
must
U
ضروری
unalterable
<adj.>
U
ضروری
urgency
U
ضروری
emergencies
U
ضروری
inevitable
<adj.>
U
ضروری
obligate
U
ضروری
inalienable
<adj.>
U
ضروری
indispensable
<adj.>
U
ضروری
essential
U
ضروری
essentials
U
ضروری
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
foursomes
U
مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
autecology
U
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
foursome
U
مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
immediate
U
انی ضروری
non essential
U
غیر ضروری
of vital importance
U
خیلی ضروری
unnecessary
U
غیر ضروری
unnecessarily
U
غیر ضروری
undue
U
غیر ضروری
inessential
U
غیر ضروری
inessentials
U
غیر ضروری
unessential
U
غیر ضروری
to make a point of
U
ضروری دانستن
necessities
U
کالاهای ضروری
vitally
U
بطور ضروری
indispansably
U
بطور ضروری
indispensability
U
خرج ضروری
essential supply
U
اماد ضروری
essential elements
U
عناصر ضروری
end item
U
کالای ضروری
requisite
U
چیز ضروری
trigraph
U
حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
pursuits
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuit
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
uncalled for
U
غیر ضروری ناخوانده
it is unnecessary
U
غیر ضروری است
keyitem
U
اقلام ضروری و حیاتی
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
staple food
U
مواد غذائی ضروری
uncalled-for
U
غیر ضروری ناخوانده
indispensable
U
چاره نا پذیر ضروری
to be essential
[necessary]
U
ضروری
[واجب]
بودن
non essential
U
چیز غیر ضروری
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
frills
U
چیز بیخود یاغیر ضروری
superfluous
U
غیر ضروری اطناب امیز
frill
U
چیز بیخود یاغیر ضروری
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
U
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
Grands Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
formed
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averaged
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averages
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
U
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
throughput
U
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation
U
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
masters
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
second
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded
U
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com