English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
airborne intercept equipment U وسایل استراق سمع هوابرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
airborne alert U اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
antiaircraft U ضد هوابرد
airborne U هوابرد
airborne lift U بار هوابرد
airborne lift U تناژیکان هوابرد
airborne battlefield U عملیات هوابرد
airborne vehicle U وسیله هوابرد
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
airborne battlefield U میدان رزم هوابرد
antiairborne minefield U میدان مین ضد هوابرد
airborne sensor U رادار مراقبتی هوابرد
airborne radiation thermometer U میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
airborne vehicle U وسیله انجام عملیات هوابرد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
eavesdropping U استراق سمع
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
monitoring U استراق سمع کردن
intercept U استراق سمع کردن
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
eavesdrops U استراق سمع کردن
intercepting U استراق سمع کردن
intercepts U استراق سمع کردن
eavesdropped U استراق سمع کردن
eavesdrop U استراق سمع کردن
night interception U استراق سمع شبانه
overhear U استراق سمع کردن
overhearing U استراق سمع کردن
listen in U استراق سمع کردن
overhears U استراق سمع کردن
listening post U پست استراق سمع
wiretap U استراق سمع کردن
to over hear any one U استراق سمع کردن
intercepted U استراق سمع کردن
overheard U استراق سمع کردن
eavesdropper U استراق سمع کننده
eavesdroppers U استراق سمع کننده
forward post U پست استراق سمع جلو
interceptor controller U افسر مسئول پست استراق سمع
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
interception U رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
bugged U اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
local posts U پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
assets U وسایل
media U وسایل
plants U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
furniture U وسایل
facilities U وسایل
means U وسایل
chaffing gear U وسایل ضد سایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
installing U از کارانداختن وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
install U از کارانداختن وسایل
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
salvaging U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
salvage U وسایل اسقاطی
installs U از کارانداختن وسایل
utensil U وسایل اسباب
utensils U وسایل اسباب
artificial aids U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
accessory equipment U وسایل یدکی
fitment U وسایل نصب
fitments U وسایل نصب
scuba diving U غواصی با وسایل
building plant U وسایل ساختمان
means U استطاعت وسایل
cable accessory U وسایل کابل
captured material U وسایل اغتنامی
artificial suporters U وسایل محافظتی
tentage U وسایل چادرها
mess kit U وسایل غذاخوری
subsistence U وسایل زیست
mess gear U وسایل غذاخوری
means of production U وسایل تولید
furtherance U تهیه وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
attachment U وسایل وابسته
test equipment U وسایل ازمایش
essential elements U وسایل ضروری
war material U وسایل جنگی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادر
sundry items U وسایل متفرقه
sonic equipment U وسایل اوازی
sonic equipment U وسایل اوایی
tools of research U وسایل تحقیقات
rigging warrant U فهرست وسایل
layout U ترتیب وسایل
layouts U ترتیب وسایل
push botton U وسایل خودکار
utility U وسایل رفاهی
Home appliances U وسایل خانگی
fabricator U سازنده وسایل
cryptomaterial U وسایل رمز
cryptodevice U وسایل رمز
erosion U فرسایش وسایل
bedding U وسایل خواب
communication channels U وسایل ارتباطی
dust collection equipment U وسایل گردگیری
scuba diver U غواص با وسایل
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
plug U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
salvaged U اوراق کردن وسایل
mass media U وسایل ارتباط جمعی
light armor U وسایل زرهی سبک
on hand U وسایل موجود درانبار
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
salvage U اوراق کردن وسایل
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
splint U وسایل شکسته بندی
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
accommodation U منزل وسایل راحتی
clamping device U وسایل قید و بست
gun bag U کیسه وسایل توپ
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
hi fi U وسایل ایجاد صدا
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag U کیف وسایل گلف
drawing instrument U وسایل رسم فنی
clamping fixture U وسایل قید و بست
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
cryptodevice U وسایل رمز کردن
check out equipment U وسایل بازدید محل
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
deck load U وسایل روی پل کشتی
caddy U حامل وسایل بازیگر
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
high lift device U وسایل برای زیاد
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
sail locker U انبار وسایل ملوانی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com