English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quaternion U ورق کاغذی که چهار تاه خورده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
brushed U برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
bleeds U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleed U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
tetramer U ماده مرکبی که از چهار واحدتشکیل شده باشد
four in hand U گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
lugger U زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
bilinear filtering U مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quire U چهار ورق کاغذ که تا شده وهشت ورق شده باشد
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
rosettes U گل کاغذی
papery U کاغذی
rosette U گل کاغذی
papyraceous U کاغذی
pulpy U کاغذی
chartaceous U کاغذی
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
paper feed U خورش کاغذی
paper tiger U ببر کاغذی
paper tigers U ببر کاغذی
paper electrophoresis U الکتروفورز کاغذی
litmus paper U کاغذی که بماده
masking tape U نوارچسب کاغذی
paper curency U پول کاغذی
ticker tape U نوار کاغذی
fiduciary currency U پول کاغذی
paper card U کارت کاغذی
fish paper U عایق کاغذی
yashmak shawl U دستمال کاغذی
paper capacitor U خازن کاغذی
paper condenser U خازن کاغذی
paper gold U طلای کاغذی
paper plate U بشقاب کاغذی
paper blockade U محاصره کاغذی
paper money U پول کاغذی
Kleenexes U دستمال کاغذی
Kleenex U دستمال کاغذی
paper chromatography U کروماتوگرافی کاغذی
paper tape reader U نوارخوان کاغذی
towel U دستمال کاغذی
towels U دستمال کاغذی
quarto U ربع کاغذی
paper tape U نوار کاغذی
lamplighter U چوب یا کاغذی که
paper cup U لیوان کاغذی
quartos U ربع کاغذی
strip chart recorder U ثبات نوار کاغذی
paperbacks U کتاب جلد کاغذی
paper tape punch U منگنه نوار کاغذی
paper tape punch U منگنه کن نوار کاغذی
folding money U اسکناس پول کاغذی
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
rag paper U کاغذی که ازپارچه بسازند
dust-jackets U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
paperback U کتاب جلد کاغذی
paper tape reader U نوار کاغذی خوان
elephant paper U کاغذی که اندازه ان 72 در 56سانتیمتراست
tissue paper U دستمال کاغذی نازک
paper currency U اسکناس پول کاغذی
paper money U اسکناس پول کاغذی
paper edition of a book U ویرایش با جلد کاغذی
crown paper U کاغذی که 38/10سانتیمتردر50/80سانتیمترباشد
punch paper tape U نوار کاغذی منگنه
dust jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jacket U جلد کاغذی روی کتاب
perforated paper tape U نوار کاغذی سوراخ دار
dust-jackets U جلد کاغذی روی کتاب
long green U دلار کاغذی پشت سبز
boxes U جعبه کاغذی یا چوبی یا پلاستیکی
to date a letter forward U کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
punched paper tape U نوار کاغذی منگنه شده
box U جعبه کاغذی یا چوبی یا پلاستیکی
dust jacket U جلد کاغذی روی کتاب
billhead U کاغذی که شبیه برات چاپی است
minnesota paper form board U ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
hornbook U کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
sleeves U پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
sleeve U پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
irredeemable paper money U پول کاغذی که دارنده ان نتواندهرگاه بخواهدانرا نقدسازد
granite paper U کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
stationery U کاغذی که برای استفاده در چاپگر ساخته شده است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
irriguous U اب خورده
eaten U خورده
little U خورده
it was eaten U خورده شد
punches U بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
parity U شیار روی مغناطیسی یا نوار کاغذی که حاوی بیت پیریتی است
punched U بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
punch U بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
underdogs U سگ شکست خورده
thrawart U پیچ خورده
cancelled U قلم خورده
clefts U ترک خورده
clift U ترک خورده
picked U کلنگ خورده
distempered U بهم خورده
dislocated U بهم خورده
dehiscent U ترک خورده
corrosion U خورده شدن
underdog U سگ شکست خورده
callous U پینه خورده
vermiculate U کرم خورده
kinky U پیچ خورده
grubby U کرم خورده
corrodible U خورده شدنی
fretted by rust U زنگ خورده
writhen U تاب خورده
writhen U پیچ خورده
twisty U پیچ خورده
worm eaten U کرم خورده
crackly U چین خورده
crimpled U چوروک خورده
kinky U گره خورده
grubbier U کرم خورده
craven U شکست خورده
belly pinched U گرسنگی خورده
mussy U بهم خورده
on oath U قسم خورده
puckery U چین خورده
crossed out U قلم خورده
eaten U خورده شده
jiggly U تکان خورده
cleft U ترک خورده
tetched U بهم خورده
stickit U شکست خورده
starveling U گرسنگی خورده
failure U شکست خورده
failures U شکست خورده
hammer hard U چکش خورده
teched U بهم خورده
engrained U پینه خورده
aggresive U خورده شده
mildewy U باد خورده
maggoty U کرم خورده
butt welded U از سر جوش خورده
symphsis U عضوجوش خورده
folded picture U تصویر تا خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
withered U چروک خورده
carious U کرم خورده
brushed U شانه خورده
plicated U چین خورده
stamped U تمبر خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
deluded U فریب خورده
messy U بهم خورده
turkeys U شکست خورده
turkey U شکست خورده
moth eaten U بید خورده
grubbiest U کرم خورده
moth-eaten U بید خورده
wounds U پیچ خورده
indisposed U بهم خورده
patsy U فریب خورده
worm-eaten U کرم خورده
wounding U پیچ خورده
wound U پیچ خورده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com