Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
word count
U
واژه شماری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underestimation
U
سبک شماری سهل گیری ناچیز شماری
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
tonnage
U
تن شماری
enumerative
U
شماری
goal average
U
گل شماری
multiplication
U
بس شماری
trivialization
U
ناچیز شماری
isomer couting
U
همپار شماری
slight
U
ناچیز شماری
slighted
U
ناچیز شماری
enumeratoin
U
یکایک شماری
slighting
U
ناچیز شماری
slights
U
ناچیز شماری
foliation
U
برگ شماری
polled
U
رای شماری
chronometry
U
گاه شماری
slighter
U
ناچیز شماری
polls
U
رای شماری
self contempt
U
خوددون شماری
poll
U
رای شماری
multiplication tables
U
جدول بس شماری
multiplication table
U
جدول بس شماری
slightest
U
ناچیز شماری
linage
U
سطر شماری
lineages
U
سطر شماری سویه
lineage
U
سطر شماری سویه
self consequence
U
خود فزون شماری
self incrimination
U
مقصر شماری خود
self effacement
U
ناچیز شماری خود
self imprtance
U
خود رابزرگ شماری
self depreciation
U
کوچک شماری خود
block counting test
U
ازمون مهره شماری
disparagement
U
خوار شماری کاهش
To be counting the days .
U
روز شماری کردن
to pace off
U
با گام شماری جدا کردن
royalty tonnage
U
ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
self glorification
U
بزرگ شماری خود لاف
minimization
U
کوچک شماری کمینه سازی
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
sound off
قدم شماری درهنگام رژه رفتن
chronology
U
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
neologism
U
نو واژه
terming
U
واژه
word
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
termed
U
واژه
term
U
واژه
mosul
U
واژه
worded
U
واژه
loanword
U
واژه بیگانه
philologist
U
واژه شناس
neolalia
U
واژه تراشی
paronym
U
واژه هم ریشه
punctuation for reference
U
زیر واژه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
dictionary
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
word book
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
buzz words
U
رمز واژه
buzz word
U
رمز واژه
wordbook
U
واژه نامه
word order
U
ترتیب واژه ها
word deafness
U
واژه کری
the root of a word
U
ریشه واژه
stimulus word
U
واژه محرک
loanword
U
واژه عاریه
pejorative
U
واژه تحقیری
synonym
U
واژه مترادف
coinage
U
ابداع واژه
dissylable
U
واژه دوهجائی
cognate
U
واژه هم ریشه
word-blindness
U
واژه کوری
neologism
U
واژه جدید
synonyms
U
واژه هم معنی
word blindness
U
واژه کوری
synonyms
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه هم معنی
neologism
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه جدید
glossaries
U
واژه نامه
word
U
واژه سخن
lexicology
U
واژه شناسی
worded
U
واژه سخن
keyword
U
واژه کلیدی
glossary
U
واژه نامه
intercalation
U
واژه افزایی
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
word building test
U
ازمون واژه سازی
wordage
U
کلمات واژه بندی
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
logomachy
U
بازی واژه پردازی
polysllable
U
واژه جند هجائی
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram
U
واژه چهار حرفی
prandial
U
واژه شوخی امیز
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid
U
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
U
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
U
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
the propriety of a term
U
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular
U
واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loaning
U
عاریه واژه عاریه
loan
U
عاریه واژه عاریه
loans
U
عاریه واژه عاریه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com