Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loanword
U
واژه بیگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
Other Matches
foreignism
U
رسم بیگانه بیگانه پرستی
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
peregrine
U
بیگانه
oversea
U
بیگانه
xenophobe
U
بیگانه
peregrin or rine
U
بیگانه
abroad
U
بیگانه
foreign
U
بیگانه
foreigners
U
بیگانه
foreigner
U
بیگانه
stranger
U
بیگانه
barbarian
U
بیگانه
barbarians
U
بیگانه
barbarous
U
بیگانه
outsider
U
بیگانه
exotic
U
بیگانه
strange
U
بیگانه
aliens
U
بیگانه
outsiders
U
بیگانه
strangest
U
بیگانه
alien
U
بیگانه
only
U
بس بیگانه
estrangements
U
بیگانه کردن
estrangement
U
بیگانه کردن
abroad
U
ممالک بیگانه
xenophobia
U
بیگانه هراسی
xenophobia
U
بیگانه ترسی
stranger
U
بیگانه کردن
foreignism
U
اصطلاح بیگانه
xenoplastic
U
همزیست با بیگانه
xenophobe
U
بیگانه ترس
xenophobe
U
دشمن بیگانه
xenophilous
U
بیگانه پرست
xenophile
U
بیگانه پرست
xenophile
U
بیگانه دوست
xenocentrism
U
بیگانه محوری
phagocytosis
U
بیگانه خواری
xenophilism
U
بیگانه پرستی
holozoic
U
بیگانه خوار
foreing currency
U
پول بیگانه
foreignlegion
U
هنگ بیگانه
foreign subjects
U
اتباع بیگانه
overseas
U
کشورهای بیگانه
outlandish
U
بیگانه وار
foreignize
U
بیگانه کردن یاشدن
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
currency
U
ارز پول بیگانه
currencies
U
ارز پول بیگانه
barbarize
U
بیگانه یا وحشی شدن
he is no linguist
U
زبان بیگانه نمیداند
estrange
U
بیگانه کردن دورکردن
foreign value system
U
نظام ارزشی بیگانه
macrophage
U
یاخته بیگانه خواردرشت
publicans
U
بیگانه صاحب میخانه
publican
U
بیگانه صاحب میخانه
strangers
U
بطور غریب یا بیگانه
xenoglossophobia
U
هراس از زبانهای بیگانه
xenoglossophilia
U
عشق به زبانهای بیگانه
strangely
U
بطور غریب یا بیگانه
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
the a.of boreign words
U
اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
exotic
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
invasive species
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
gringo
U
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
gringos
U
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
foreignize
U
حالت بیگانه دادن یایافتن
invasive exotic
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
phagotroph
U
ریزه پرواره بیگانه خوار
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
neophyte
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
alien species
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
disunite
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
tramontane
U
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
disuniting
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize
U
در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
disunites
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
alienability
U
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
term
U
واژه
worded
U
واژه
mosul
U
واژه
termed
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
word
U
واژه
neologism
U
نو واژه
terming
U
واژه
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
buzz word
U
رمز واژه
word count
U
واژه شماری
word deafness
U
واژه کری
word order
U
ترتیب واژه ها
paronym
U
واژه هم ریشه
wordbook
U
واژه نامه
dictionary
U
واژه نامه
the root of a word
U
ریشه واژه
philologist
U
واژه شناس
wordbook
U
واژه نامه
punctuation for reference
U
زیر واژه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
word book
U
واژه نامه
stimulus word
U
واژه محرک
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
buzz words
U
رمز واژه
glossaries
U
واژه نامه
synonyms
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه مترادف
neologisms
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه جدید
neologism
U
واژه تراشی
neologism
U
واژه جدید
cognate
U
واژه هم ریشه
synonym
U
واژه هم معنی
word blindness
U
واژه کوری
word-blindness
U
واژه کوری
pejorative
U
واژه تحقیری
glossary
U
واژه نامه
word
U
واژه سخن
synonyms
U
واژه هم معنی
dissylable
U
واژه دوهجائی
worded
U
واژه سخن
intercalation
U
واژه افزایی
coinage
U
ابداع واژه
keyword
U
واژه کلیدی
lexicology
U
واژه شناسی
loanword
U
واژه عاریه
neolalia
U
واژه تراشی
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
prandial
U
واژه شوخی امیز
word building test
U
ازمون واژه سازی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
logomachy
U
بازی واژه پردازی
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
teragram
U
واژه چهار حرفی
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
polysllable
U
واژه جند هجائی
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
wordage
U
کلمات واژه بندی
ablegate
U
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com