Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
implications
U
معنای ضمنی
connotation
U
معنای ضمنی
implication
U
معنای ضمنی
connotations
U
معنای ضمنی
pico
U
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
atto
U
معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
smiley
U
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
circumstantial
U
ضمنی
occasional
U
ضمنی
episodical
U
ضمنی
incidents
U
ضمنی
incident
U
ضمنی
tacit
U
ضمنی
implied
U
ضمنی
episodic
U
ضمنی
implicit
U
ضمنی
negatives
U
به معنای
non-
U
در معنای نه
mono-
U
در معنای تک یا یک
negative
U
به معنای
limplied warranty
U
ضمانت ضمنی
contextual definition
U
تعریف ضمنی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
subaudition
U
ادراک ضمنی
cognizance
U
تصدیق ضمنی
circumstantial event
U
واقعه ضمنی
subaudition
U
فهم ضمنی
implied term
U
شرط ضمنی
imputed income
U
درامد ضمنی
implied acceptance
U
قبول ضمنی
implied terms
U
شرایط ضمنی
impliedly
U
به طور ضمنی
incidentals time
U
زمان ضمنی
implicitness
U
دلالت ضمنی
sufferance
U
رضایت ضمنی
incidental
U
جزئی ضمنی
episode
U
حادثه ضمنی
episodes
U
حادثه ضمنی
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
connivance
U
اجازه ضمنی
accidents
U
تصادفی ضمنی
tacitly
U
بطور ضمنی
tacit consent
U
رضای ضمنی
paraleipsis
U
افهام ضمنی
accidental
U
ضمنی عارضی
tacit collusion
U
تبانی ضمنی
by-product
U
محصول ضمنی
by-products
U
محصول ضمنی
implied
U
مفهوم ضمنی
implied
U
رضایت ضمنی
connotation
U
دلالت ضمنی
xor
U
یای ضمنی
accident
U
تصادفی ضمنی
incident
U
حادثه ضمنی
incidents
U
حادثه ضمنی
sufference
U
رضایت ضمنی
paralipsis
U
افهام ضمنی
connotations
U
دلالت ضمنی
acceptation tacite
U
قبول ضمنی
inter-
U
در معنای بین
positive
U
در معنای بله
pre-
U
در معنای پیش از
pre
U
در معنای پیش از
n
U
در معنای نانو
kilo
U
در معنای یک هزار
anti-
U
به معنای "مخالف "
mini-
U
در معنای کوچک
sub-
U
در معنای کمتر
denotation
U
معنای صریح
kilos
U
در معنای یک هزار
insinuate
U
بطور ضمنی فهماندن
insinuates
U
بطور ضمنی فهماندن
insinuated
U
بطور ضمنی فهماندن
connotative
U
اشاره ضمنی کننده
connote
U
دلالت ضمنی کردن بر
connote
U
اشاره ضمنی کردن
implying
U
دلالت ضمنی کردن بر
imply
U
دلالت ضمنی کردن بر
implies
U
دلالت ضمنی کردن بر
obiter dictum
U
بیان ضمنی و تصادفی
cross conditioning
U
شرطی شدن ضمنی
xor gate
U
دریچه یای ضمنی
tera
U
پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
atto
U
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
ampersand
U
علامت چاپی & به معنای "و"
g
U
در معنای یک هزار میلیون
hecto
U
پیشوندی به معنای یکصد
semi-
U
در معنای نصف یا بخش
micro-
U
در معنای خیلی کوچک
quads
U
در معنای چهار بار
nano
U
پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
nano
U
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
significance
U
معنای مخصوص دارد
ultra-
U
در معنای بسیار بزرگ
suffixix
U
لفظ معنای الحاقی
micro-
U
در معنای یک میلیونیوم واحد
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
quad
U
در معنای چهار بار
inexplicit
U
بطور ضمنی بدون توضیح
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
multi
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
super-
U
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
counter-
U
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
semantics
U
معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
kara
U
به معنای رنگ سیاه
[در زبان ترکی]
null
U
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
N.A
U
مخفف به معنای غیر قابل اجرا
m
U
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
sidelights
U
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelight
U
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
erase character
U
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
RTFM
U
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
u
U
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
IF statement
U
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
Gezellig
<adj.>
U
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
neologisms
U
نو واژه
word
U
واژه
worded
U
واژه
terming
U
واژه
termed
U
واژه
term
U
واژه
neologism
U
نو واژه
mosul
U
واژه
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
paronym
U
واژه هم ریشه
stimulus word
U
واژه محرک
intercalation
U
واژه افزایی
philologist
U
واژه شناس
the root of a word
U
ریشه واژه
dictionary
U
واژه نامه
punctuation for reference
U
زیر واژه
glossary
U
واژه نامه
neologism
U
واژه جدید
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
word book
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
keyword
U
واژه کلیدی
loanword
U
واژه بیگانه
dissylable
U
واژه دوهجائی
loanword
U
واژه عاریه
buzz words
U
رمز واژه
buzz word
U
رمز واژه
wordbook
U
واژه نامه
word order
U
ترتیب واژه ها
word deafness
U
واژه کری
word count
U
واژه شماری
lexicology
U
واژه شناسی
neolalia
U
واژه تراشی
synonyms
U
واژه هم معنی
synonym
U
واژه هم معنی
synonym
U
واژه مترادف
neologisms
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه جدید
coinage
U
ابداع واژه
neologism
U
واژه تراشی
synonyms
U
واژه مترادف
glossary
U
واژه نامه
cognate
U
واژه هم ریشه
pejorative
U
واژه تحقیری
worded
U
واژه سخن
word
U
واژه سخن
glossaries
U
واژه نامه
word-blindness
U
واژه کوری
word blindness
U
واژه کوری
negation
U
منفی
double negative
U
دو منفی
positive/negative junction
U
منفی
null
U
منفی
negatory
U
منفی
double negatives
U
دو منفی
minus sign
U
منفی
negative
U
منفی
negatives
U
منفی
minus signs
U
منفی
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
logomachy
U
بازی واژه پردازی
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
polysllable
U
واژه جند هجائی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com