English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gynoecium U مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
buttonholing U مادگی
buttonholes U مادگی
buttonholed U مادگی
buttonhole U مادگی
circumferences U پیرامون
circumference U پیرامون
pistil U مادگی
incomplete flower U مادگی
ambit U پیرامون
decagynous U ده مادگی
perimeter U پیرامون
perimeters U پیرامون
absis U پیرامون
androginy U نر و مادگی
boutonniere U مادگی
periphery U پیرامون
peripheries U پیرامون
circuity U پیرامون
screw bolt U مادگی
outlining U پیرامون
vulva U مادگی
outline U پیرامون
socket مادگی
vulvas U مادگی
outlined U پیرامون
outlines U پیرامون
sockets U مادگی
perimeter U پیرامون محیط
outlines U خلاصه پیرامون
perimeters U پیرامون محیط
periscopes U پیرامون بین
mortise U مادگی زبانه
pistillate U مادگی دار
pistillary U وابسته به مادگی گل
pistil U الت مادگی گل
periscope U پیرامون بین
outline U خلاصه پیرامون
mortice U مادگی زبانه
circumnavigate U پیرامون پیمودن
tristigmatic U دارای سه مادگی
trigynous U دارای سه مادگی
heterogamous U دارای مادگی ها
terahenous U دارای 4 مادگی
telephone jack U مادگی تلفن
outlined U خلاصه پیرامون
space current U جریان پیرامون
around U پیرامون دراطراف
outlining U خلاصه پیرامون
pistillate U تولید کننده مادگی
the four seas U دریاهای پیرامون بریتانیا
heptagynous U دارای هفت مادگی
dodecagynous U دارای دوازده مادگی
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
pentagynous U دارای پنج مادگی
banana jack U مادگی در رادیو برای دوشاخه
parosteitis U اماس بافتهای پیرامون استخوان
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
polygynous U دارای چند الت مادگی
to skirt a camp U از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
gender changer U وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer U وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
my fancy plays round that idea U خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
quill shaft U شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
anisandrous flower U گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
in reality U در واقع
post mortem U پس از واقع
As it were U در واقع
situated or situate U واقع
indeed U در واقع
bestead U واقع
substantially U در واقع
postmortem U پس از واقع
situates U واقع در
situating U واقع در
situate U واقع در
alpha lyrae U نسر واقع
realistic U واقع بین
dereism U واقع گریزی
dichasial U واقع در دو طرف
trumped up U خلاف واقع
axile U واقع درمحور
realistically U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
trumped-up U خلاف واقع
realistic U واقع گرایانه
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
transpontine U واقع در انسوی پل
vega U نسر واقع
procephalic U واقع در جلو سر
precordial U واقع در پیش دل
postern U واقع درعقب
vanward U واقع درجلو
osculant U واقع شونده
shipside U واقع در کنارکشتی
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
sincipital U واقع در جلوی سر
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
superjacent U واقع درفوق
sublunar U واقع در زیرقمر
subjacent U واقع در زیر
situated or situate U واقع شده
sinisteral U واقع درسمت چپ
nether U واقع در زیر
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
extreme position U واقع درمنتهاالیه
hypodermal U واقع در زیرپوست
initiatory U واقع در اول
intervascular U واقع در میان رگ ها
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
intralogical U واقع در حدودمنطق
intradermic U واقع در زیرپوست
intradermal U واقع در زیرپوست
extraception U واقع نگری
occur U واقع شدن
initialed U واقع در اغاز
lies U واقع شدن
initialing U واقع در اغاز
untrue U خلاف واقع
initialled U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
down-to-earth U واقع بین
down to earth U واقع بین
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
realist U واقع بین
mean U واقع دروسط
initial U واقع در اغاز
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
set U واقع شده
sets U واقع شده
occurs U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
lie U واقع شدن
hindered U واقع درعقب
setting up U واقع شده
lied U واقع شدن
meanest U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
realist U واقع گرا
realism U واقع گرایی
realism U واقع بینی
hinders U واقع درعقب
lumbar U واقع در کمر
covenant U واقع شود
objectivity U واقع بینی
vertical U واقع در نوک
nether U واقع در پایین
onshore U واقع در ساحل
realism U واقع گرائی
hindering U واقع درعقب
covenants U واقع شود
realists U واقع بین
yonder U واقع درانجا
realists U واقع گرا
intervertebral U واقع در میان مهره ها
interurban U واقع در میان شهرها
interaxial U واقع در میان دو کوه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
intra uterine U واقع در درون زهدان
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
critical U واقع درمرحله انتقال
intracellular U واقع در درون سلول
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interseptal U واقع در میان پره ها
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
interfacial U واقع در میان دورو
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interdigital U واقع در میان انگشتان
intermontane U واقع در میان دو کوه
interdental U واقع در میان دو دندان
intermundane U واقع در میان دو جهان
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intermural U واقع در میان دیوارها
interplanetary U واقع در بین سیارات
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interscapular U واقع در میان دو کتف
interseptal U واقع در میان جدارها
intercililary U واقع در میان ابروها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
interjacent U در میان واقع شونده
to come in useful U سودمند واقع شدن
terminal U واقع در نوک پایان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com