English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
testamentary U وابسته به وصیت نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
willed U وصیت وصیت نامه
testament U وصیت نامه
testaments U وصیت نامه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
testament U تدوین وصیت نامه
intestacy U نداشتن وصیت نامه
testaments U تدوین وصیت نامه
intestate U فاقد وصیت نامه
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
holographs U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holograph U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
geneatlogic U وابسته به شجره نامه
thetical U وابسته به یا شامل پایان نامه
nicene U وابسته باعتقاد نامه نیسن
thetic U وابسته به یا شامل پایان نامه
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
injunction U وصیت
bequest U وصیت
injunctions U وصیت
testaments U وصیت
bequests U وصیت
testament U وصیت
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bequeaths U وصیت کردن
intestate U متوفای بی وصیت
intestate U بدون وصیت
bequeathing U وصیت کردن
bequeathed U وصیت کردن
making a will U وصیت کردن
make one's will U وصیت کردن
make a will U وصیت کردن
universal legacy U وصیت مطلق
nuncupative will U وصیت شفاهی
to make one's will U وصیت کردن
possessory will U وصیت تملیکی
bequeath U وصیت کردن
contractual will U وصیت عهدی
wills U وصیت کردن
will U وصیت کردن
will U وصیت وصایا
hand down <idiom> U وصیت کردن
wills U وصیت وصیتنامه
he died intestate U بی وصیت مرد
wills U وصیت وصایا
willed U وصیت وصیتنامه
willed U وصیت وصایا
willed U وصیت کردن
testator U وصیت کننده
testamentary U مطابق با وصیت
testamentary U وصیت شده
testate U وصیت کرده
will U وصیت وصیتنامه
testate U دارای وصیت
law of succession U حقوق ارث و وصیت
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
intestacy U فوت پیش از وصیت
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
intestate death U موت بدون وصیت
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
demise U انتقال دادن مال با وصیت
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
testate U وصیت کردن شهادت دادن
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
manifested U نامه
manifesting U نامه
manifests U نامه
epistles U نامه
letters U نامه
carriers U نامه بر
correspoundence U نامه ها
manifest U نامه
carrier U نامه بر
letter U نامه
post boy U نامه بر
breve U نامه
epistle U نامه
liturgies U مناجات نامه
prayer book U نماز نامه
pedigrees U شجره نامه
written contract U پیمان نامه
pedigrees U نسب نامه
pedigree U نسب نامه
pedigree U شجره نامه
liturgy U مناجات نامه
glossary U واژه نامه
confessions U اعتراف نامه
lexicons U لغت نامه
lexicon U لغت نامه
prayer books U نماز نامه
note U نامه رسمی
wordbook U واژه نامه
word hoard U لغت نامه
fauna U جانور نامه
waybill U راه نامه
waybill U بار نامه
mailmen U نامه رسان
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
hear from <idiom> U دریافت نامه
paean U پیروزی نامه
genealogical U شجره نامه
family tree U نسب نامه
family tree U شجره نامه
family trees U نسب نامه
notes U نامه رسمی
family trees U شجره نامه
Registered mail. U نامه سفارشی
paeans U پیروزی نامه
ordinance U ایین نامه
glossaries U واژه نامه
noting U نامه رسمی
acted U تصویب نامه
storybook U داستان نامه
by-law U ایین نامه
by-laws U ایین نامه
bye-law U ایین نامه
act U تصویب نامه
affidavit قسم نامه
form letters U فرم نامه
code of practice U ایین نامه
herewith U به این نامه
affidavits U سوگند نامه
codes of practice U ایین نامه
regulation U ایین نامه
affidavit شهادت نامه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com