English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expeditions U هیئت اعزامی
expedition U هیئت اعزامی
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
expeditionary U وابسته به قشون کشی یاهیئت اعزامی
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
astronomical U بیشمار وابسته به علم هیئت
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
expeditionary force U نیروی اعزامی
expeditionary forces U نیروی اعزامی
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
country teams U تیمهای اعزامی به کشورها
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
commission U هیئت
commissions U هیئت
committee U هیئت
guize U هیئت
corps U هیئت
committees U هیئت
confranternity U هیئت
astronomy U هیئت
attitudes U هیئت
commissioning U هیئت
attitude U هیئت
panels U هیئت
panel U هیئت
configurations U هیئت
configuration U هیئت
petty jury U هیئت منصفه
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
military body U هیئت نظامی
physiques U ترکیب هیئت
board of trade U هیئت بازرگانی
hue U هیئت منظر
hues U هیئت منظر
committees U هیئت یا کمیته
board of direcotors U هیئت مدیره
board of directers U هیئت مدیره
board of directors U هیئت مدیره
collegium U هیئت یا کمیته
committee U هیئت یا کمیته
physique U ترکیب هیئت
political mission U هیئت سیاسی
military comission U هیئت نظامی
instituting U هیئت شورا
institutes U هیئت شورا
instituted U هیئت شورا
legislative body or assembly U هیئت مققنه
commissioner U عضو هیئت
commissioners U عضو هیئت
department U قسمت هیئت
faculty U هیئت علمی
faculties U هیئت علمی
astronomy U هیئت استرونومی
constituency U هیئت موسسان
constituencies U هیئت موسسان
jury U هیئت داوران
juries U هیئت منصفه
governing body U هیئت حاکمه
governing bodies U هیئت حاکمه
juries U هیئت داوران
departments U قسمت هیئت
formats U قالب هیئت
board U هیئت ژوری
trial jury U هیئت منصفه
knightage U هیئت شوالیه ها
institute U هیئت شورا
deputations U هیئت نمایندگی
deputation U هیئت نمایندگی
astronomically U مطابق هیئت
boarded U هیئت کمیسیون
board U هیئت کمیسیون
boarded U هیئت ژوری
format U قالب هیئت
top drawer U هیئت حاکمه
professoriat U هیئت استادان
legislatures U هیئت مقننه
legislature U هیئت مقننه
commissions U هیئت مامورین
commissioning U هیئت مامورین
commission U هیئت مامورین
astronomy U علم هیئت
executive U هیئت رئیسه
diplomatic mission U هیئت سیاسی
staff U اعضاء هیئت
council ot ministers U هیئت وزراء
staffs U اعضاء هیئت
configurations U هیئت پذیری
bars U هیئت وکلاء
configuration U هیئت پذیری
executives U هیئت رئیسه
economic commission U هیئت اقتصادی
directorates U هیئت رئیسه
jury U هیئت منصفه
staffed U اعضاء هیئت
bar U هیئت وکلاء
directorate U هیئت رئیسه
transmuting U تغییر هیئت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
directorate U هیئت مدیره ستادی
military body U هیئت رئیسه نظامی
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
transmutes U تغییر هیئت دادن
cabinet U کابینه هیئت دولت
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked balls U رقص با هیئت مبدل
astronomically U از روی علم هیئت
assize U هیئت قضات یا منصفه
assembly U هیئت قانون گذاری
the f. U اعضای هیئت پزشکی
directorates U هیئت مدیره ستادی
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
panel U هیئت تشک پالان
panels U هیئت تشک پالان
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
company U دسته هیئت بازیگران
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
cabinets U کابینه هیئت دولت
constellations U هیئت صورت فلکی
constellation U هیئت صورت فلکی
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
to be masked U تدیل هیئت دادن
grand jury U هیئت منصفه عالی
juror U عضو هیئت منصفه
special jury U هیئت منصفه مخصوص
director U عضو هیئت مدیره
jurors U عضو هیئت منصفه
companies U دسته هیئت بازیگران
grand juries U هیئت منصفه عالی
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
directors U عضو هیئت مدیره
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
transmuted U تغییر هیئت دادن
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
secretariats U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
transfiguration U تبدیل هیئت تغییر شکل
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
cryptoboard U هیئت کشف رمز پیامها
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com