English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
moral U وابسته بعلم اخلاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
moralistic U وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
scientific U وابسته بعلم
metaphsical U وابسته بعلم ماورا
pedagogical U وابسته بعلم اموزش
gastronomical U وابسته بعلم خوب خوردن
thermodynamic U وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
rhetoric U وابسته بعلم بدیع یامعانی بیان
psychophysical U وابسته بعلم روابط میان تن وروان
biologic U وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
geodesical U وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
metaphysical U وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
ethnological U وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
ethical U وابسته به علم اخلاق
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
geogonostical U مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic U مربوط بعلم زمین شناسی
ballistic U مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
immoral U بد اخلاق
reprobates U بد اخلاق
impatient U بد اخلاق
reprobate U بد اخلاق
comportment U اخلاق
morality U اخلاق
moralities U اخلاق
moral U اخلاق
characterless U بی اخلاق
pettish U بد اخلاق
moody U بد اخلاق
rabid U بد اخلاق
deportment U اخلاق
immorally U بر خلاف اخلاق
behaviuor U سلوک اخلاق
moralization U اخلاق گرایی
immoral U خلاف اخلاق
edification U تهذیب اخلاق
moral philosopher U اخلاق دان
good conduct U حسن اخلاق
behavior U سلوک اخلاق
moral philosophy U علم اخلاق
ehtics U علم اخلاق
good-natured U خوش اخلاق
moralistic U اخلاق گرایانه
ethic U کتاب اخلاق
rake U بد اخلاق فاسد
rakes U بد اخلاق فاسد
public morals U اخلاق حسنه
raking U بد اخلاق فاسد
Moral decadence . U فساد اخلاق
creative thinking U تفکر اخلاق
ethics U علم اخلاق
frailty U ضعف اخلاق
frailties U ضعف اخلاق
it is an offence to morlity U منافی اخلاق است
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
prejudicial to public morality U منافی اخلاق حسنه
wrong U مخالف اخلاق یا قانون
regeneration U نوزایش تهذیب اخلاق
doggery U اخلاق پست بدکاری
to take a person's measure U با اخلاق کسیرا ازمودن
personalities U اخلاق و خصوصیات شخص
moralist U معتقد به اصول اخلاق
peculiar U دارای اخلاق غریب
donsy U دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
well conditioned U دارای اخلاق نیکو
personality U اخلاق و خصوصیات شخص
wrongs U مخالف اخلاق یا قانون
wronging U مخالف اخلاق یا قانون
moralists U معتقد به اصول اخلاق
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
donsie U دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
ethically U مطابق علم اخلاق
edify U اخلاق اموختن تقدیس کردن
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
edifies U اخلاق اموختن تقدیس کردن
pharisaism U اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
streaky U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
good tempered U دیر غضب خوش اخلاق
streakiest U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
cocotte U زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
bowdlerization U حذف قسمتهای خارج از اخلاق
the whole of morality is there U همه اخلاق همین جا است
to gauge a person U گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
edified U اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
that is an offences to moralit U لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
he is always a little peculiar U او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
index expurgatorius U فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index U فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . U بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
overbearingness U تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
well marnered U خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
elysian U وابسته به
thereof U وابسته به ان
affiliates U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
attendant U وابسته
interdependent U وابسته
hanger on U وابسته
diphtheric U وابسته به
federate U وابسته
federated U وابسته
federates U وابسته
israelitish U وابسته به
monitorial U وابسته به
attendants U وابسته
of kin U وابسته
febile U وابسته به تب
aquatic U وابسته به اب
pertaining U وابسته
affiliating U وابسته
adjectives U وابسته
akin U وابسته
affiliated U وابسته
federating U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
pertinent U وابسته
levitical U وابسته به
attributable U وابسته به
adjective U وابسته
cantabrigian U وابسته به
attached U وابسته
carpal U وابسته به مچ
cephalic U وابسته به سر
messianic U وابسته به
appurtenant U وابسته
tuitionary U وابسته به
sexual organs U وابسته به
germane U وابسته
commissarial U وابسته به
dependant U وابسته
pertianing U وابسته
subordinating U وابسته
subordinates U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
contingent U وابسته
contingents U وابسته
correspondents U وابسته
correspondent U وابسته
attache U وابسته
relevant U وابسته
syncop U وابسته به غش
subordinate U وابسته
subordinated U وابسته
dependants U وابسته
congenerous U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com