Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monological
U
وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elocutionary
U
وابسته بشیوه سخنوری مربوط بحسن تقریر
fatidic
U
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
improvisatorial
U
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
improvisatory
U
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
chiromancy
U
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
provincially
U
بشیوه ولایتی
monastically
U
بشیوه راهبان
pharisaically
U
بشیوه فریسیان
orientally
U
بشیوه خاوریان
occidentally
U
در باختر بشیوه باختریان
orthodoxly
U
بشیوه کلیسای خاور
nomadically
U
بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
soliloquy
U
تک گویی
soliloquies
U
تک گویی
to stab in the back
U
بد گویی
pauciloquy
U
کم گویی
as thought
U
گویی
scandal
U
بد گویی
scandals
U
بد گویی
candor
U
رک گویی
free spokenness
U
رک گویی
one would say
U
گویی
hypophrasia
U
کم گویی
laconic speech
U
کم گویی
downrightness
U
رک گویی
candour
U
رک گویی
plain speaking
U
رک گویی
ingenuousness
U
رک گویی
knop
U
گویی
outdpokenness
U
رک گویی
hypologia
U
کم گویی
so to peaking
U
گویی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
echolalia
U
پژواک گویی
restatements
U
باز گویی
gossiping
U
اراجیف بد گویی
restatement
U
باز گویی
gossiped
U
اراجیف بد گویی
gossip
U
اراجیف بد گویی
gossips
U
اراجیف بد گویی
echophrasia
U
پژواک گویی
rhodomontade
U
گزاف گویی
rodomontade
U
گزاف گویی
irony
U
وارونه گویی
knocks
U
بد گویی کردن از
knocked
U
بد گویی کردن از
ironies
U
وارونه گویی
jests
U
بذله گویی
jest
U
بذله گویی
ranting
U
بیهوده گویی
verbosity
U
اطناب گویی
self contradiction
U
تناقض گویی
wits
U
بذله گویی
wit
U
بذله گویی
scandalum magnatum
U
بد گویی از بزرگان
to speak ill of
U
بد گویی کردن از
ranten
U
بیهوده گویی
repetition
U
باز گویی
cluttering
U
بریده گویی
rants
U
بیهوده گویی
ranted
U
بیهوده گویی
piffle
U
مهمل گویی
reticence
U
سکوت کم گویی
rant
U
بیهوده گویی
revilement
U
ناسزا گویی
reticency
U
سکوت کم گویی
stilted speech
U
مطنطن گویی
jocose
U
بذله گویی
repetitions
U
باز گویی
tautologize
U
مکرر گویی
to fling d.
U
بد گویی کردن
poeticism
U
شعر گویی
prate
U
یاوه گویی
invective
U
ناسزا گویی
divination
U
غیب گویی
so to speak
U
چنانکه گویی
divagation
U
پریشان گویی
ellipsis
U
بریده گویی
pseudology
U
دروغ گویی
exaggeration
U
گزافه گویی
soliloquize
U
تک گویی کردن
jocosely
U
بذله گویی
leasing
U
دروغ گویی
missatement
U
خلاف گویی
gratulation
U
تبریک گویی
improvisation
U
بدیهه گویی
premonition
U
شوم گویی
disclosures
U
بی پرده گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
premonitions
U
شوم گویی
somniloquy or quence
U
سخن گویی
iterance
U
باز گویی
ambage
U
ابهام گویی
contradiction
U
خلاف گویی
contradictions
U
خلاف گویی
open heartedness
U
رک گویی صداقت
bullshit
U
گزافه گویی
metonymy
U
به تقریب گویی
overstatement
U
گزافه گویی
overstatements
U
گزافه گویی
door-knob
U
دستگیره گویی
incoherence
U
گسسته گویی
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
polylogia
U
پریشان گویی
polyphrasia
U
پریشان گویی
lallation
U
کودکانه گویی
idiolalia
U
مهمل گویی
logorrhea
U
پراکنده گویی
idioglossia
U
نامفهوم گویی
free spokenness
U
ساده گویی
word salad
U
اشفته گویی
waggery
U
بذله گویی
vituperation
U
ناسزا گویی
facetiousness
U
بذله گویی
extemporization
U
بالبداهه گویی
witticisms
U
بذله گویی
knobs
U
دستگیره گویی
knob
U
دستگیره گویی
knock
U
بد گویی کردن از
agitolalia
U
شتابان گویی
unreserve
U
بی پرده گویی
tympany
U
گزافه گویی
verbalization
U
دراز گویی
wittiness
U
لطیفه گویی
wittiness
U
بذله گویی
witticism
U
بذله گویی
tachyphemia
U
شتابان گویی
tachylalia
U
شتابان گویی
exaggerating
U
گزافه گویی کردن
hyperbole
U
غلو گزاف گویی
logorrhea
U
پرحرفی وبیهوده گویی
bounces
U
جست گزاف گویی
exaggerates
U
گزافه گویی کردن
exaggerate
U
گزافه گویی کردن
dotes
U
پرت گویی کردن
obsequiousness
U
تملق مزاج گویی
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
pleasantries
U
بذله گویی شوخی
pleasantry
U
بذله گویی شوخی
doted
U
پرت گویی کردن
bounced
U
جست گزاف گویی
extravaganzas
U
فانتزی گزاف گویی
extravaganza
U
فانتزی گزاف گویی
dote
U
پرت گویی کردن
forebode
U
پیش گویی کردن
divining
U
غیب گویی کردن
divines
U
غیب گویی کردن
divined
U
غیب گویی کردن
divine
U
غیب گویی کردن
natter
U
یاوه گویی کردن
divining rod
U
چوب غیب گویی
grandiloquence
U
گزاف گویی مبالغه
recriminative
U
پس دهنده بد گویی یا تهمت
overstating
U
گزافه گویی کردن
bounce
U
جست گزاف گویی
overstate
U
گزافه گویی کردن
delirium
U
پرت گویی دیوانگی
overstated
U
گزافه گویی کردن
chicanery
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
chicaneries
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
overstates
U
گزافه گویی کردن
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
fribble
U
یاوه گویی کردن
natters
U
یاوه گویی کردن
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
U
جان من ؟( جدی می گویی )
nattering
U
یاوه گویی کردن
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
bullshit
U
چرند گویی کردن
recriminatory
U
پس دهنده بد گویی یاتهمت
nattered
U
یاوه گویی کردن
Is that so ? You dont say.
U
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
deliriousness
U
پرت گویی
[روانشناسی]
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
hyperbolize
U
گزافه گویی کردن
deliriousness
U
هذیان گویی
[روانشناسی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com