English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clearance U هوا فضای خالی فاصله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
void U فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
Other Matches
void U فضای خالی
bad break U فضای خالی
space U فضای خالی
lacuna U فضای خالی
cavity U فضای خالی
spaces U فضای خالی
free space U فضای خالی
cavities U فضای خالی
vacuity U فضای خالی
blank U سفید فضای خالی
blankest U سفید فضای خالی
soft carriage return U خط فاصله خالی
ullage U فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
hyphenated U نوشته شده با فضای خالی
space U فضای خالی بین حروف یا خط ها
air-hole U [تهویه فضای خالی سرداب]
bossing U [فضای خالی زیر پنجره]
spaces U فضای خالی بین حروف یا خط ها
lacuna U فاصله جای خالی
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
marks U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
spaces U کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
space U کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
record gap U فاصله خالی بین رکوردها
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
quadding U درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
gap U فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
dense index U لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
gaps U فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
empty U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
emptier U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
gutters U فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter U فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
empties U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
freeing U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
list U لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear U لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
weaving shed U [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
proportional spacing U سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
spacing U فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
space U میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces U میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
zones U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
counter shed U پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
formed U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
vacancies U محل خالی جای خالی
vacancy U محل خالی جای خالی
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
toom U : خالی
vacant U خالی
emptied U خالی
destitute U خالی
void U خالی
tenantless U خالی
unoccupied U خالی
emptier U خالی
arid U خالی
devoid U خالی از
empty U خالی
emptiest U خالی
indigent U خالی
empties U خالی
hollow dam U سد تو خالی
forspent U خالی
inane U خالی
stilted <adj.> U تو خالی
light-weight U سر خالی
underweight U سر خالی
blank U خالی
vacuous U خالی
barren U خالی
windy U خالی
bare U خالی
phantom <adj.> U تو خالی
devoid U خالی
vacuous U خالی
frothy <adj.> U تو خالی
blank cell U سل خالی
sunken U خالی
dead space U فضای مرده
danger space U فضای خطرناک
atmospheric environement U فضای جوی
acceleration space U فضای شتاب
eucleadian space U فضای اقلیدسی
dead space U فضای راکد
deep space U فضای سه بعدی
lebensraum U فضای حیاتی
work space U فضای دایر
campus U فضای باز
campuses U فضای باز
airspace U فضای هوایی
cavity U فضای مجوف
biosphere U فضای زیست
out of door U فضای ازاد
phase space U فضای فاز
cellarage U فضای زیرزمین
vacuum U فضای تهی
vacuumed U فضای تهی
vacuuming U فضای تهی
vacuums U فضای تهی
open area U فضای ازاد
boot U فضای ترانک
cylinder capacity U فضای سیلندر
covered space U فضای پوشیده
covered space U فضای سر پوشیده
cavities U فضای مجوف
workspace U فضای کاری
reflector space U فضای بازتابی
psychological space U فضای روانی
phase space U فضای فازی
aerospace U فضای ماوراء جو
opened U فضای باز
opens U فضای باز
expanses U فضای زیاد
image space U فضای تصویر
hollow space U فضای توخالی
masks U پوشاندن فضای
mask U پوشاندن فضای
expanse U فضای زیاد
coordination sphere U فضای کوئوردیناسیون
clearance U فضای بازی
gross space U فضای کلی
clearance U فضای بیکار
open U فضای باز
fornix U فضای مجوف
floorage U فضای صحن
floor space U فضای اشکوب
subspace U فضای فرعی
aerospace U فضای هوایی
out of doors U فضای ازاد
free space U فضای ازاد
life space U فضای زیست
battery discharger U باتری خالی کن
ignore U حرف خالی
bare board U برد خالی
discharger for battery U باتری خالی کن
ignores U حرف خالی
to work off U خالی کردن
to play a gun on U خالی کردن
ignored U حرف خالی
disengaged U فارغ خالی
blank space U جای خالی
blank file U جای خالی در صف
ignoring U حرف خالی
assoil U خالی کردن
leers U خالی تهی
leering U خالی تهی
leered U خالی تهی
azoic U خالی ازحیات
deserted <adj.> U خالی از سکنه
drains U خالی کردن اب
draining U خالی کردن اب
drained U خالی کردن اب
leer U خالی تهی
drain U خالی کردن اب
to cleanovt U خالی کردن
to give vent to one's wrath U دق دل را خالی کردن
to load off U خالی کردن
barebone U استخوان خالی
indiscriminate U خالی ازتبعیض
bread alone U نان خالی
free form defects U خالی از خطا
clear-out U خالی کردن
clear out U خالی کردن
depleted U خالی کردن
depletes U خالی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com