Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
overheads
U
هزینههای بالاسری
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
bank charge
U
هزینههای بانکی
material costs
U
هزینههای مواد
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
spillover costs
U
هزینههای خارجی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
national expenditures
U
هزینههای ملی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
bank charges
U
هزینههای بانکی
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
real costs
U
هزینههای واقعی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
building costs
U
هزینههای ساختمان
competition cost
U
هزینههای رقابتی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
prime costs
U
هزینههای اولیه
overheads
U
هزینههای عمومی
joint costs
U
هزینههای مشترک
capital charges
U
هزینههای سرمایه
selling costs
U
هزینههای فروش
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
increasing cost
U
هزینههای صعودی
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
standard costs
U
هزینههای نرمال
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
government expenditures
U
هزینههای دولت
storage costs
U
هزینههای انبارداری
financial expenses
U
هزینههای مالی
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
pilot charges
U
هزینههای راهنما
sunk cost
U
هزینههای اضافی
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
design costs
U
هزینههای طراحی
anchor dues
U
هزینههای لنگر
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
freight charges
U
هزینههای حمل
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
cost category
U
هزینههای انجام شده
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
demurrage
U
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law
U
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
total product
U
تولید کل
aggregate output
U
تولید کل
production technique
U
فن تولید
production rule
U
تولید
productions
U
تولید
articulation
U
تولید
total output
U
تولید کل
generation
U
تولید
turn out
U
تولید
genesis
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
assembly line
U
خط تولید
product
U
تولید
production lines
U
خط تولید
production line
U
خط تولید
manufactures
U
تولید
low productivity
U
تولید کم
production
U
تولید
generations
U
تولید
manufacture
U
تولید
manufactured
U
تولید
fabrication
U
تولید
products
U
تولید
progeniture
U
تولید
output
U
تولید
outputs
U
تولید
assembly
U
تولید
energy production
U
تولید انرژی
mass-production
U
تولید انبوه
productions
U
تولید دستهای
relations of production
U
رابطه تولید
production frontier
U
مرز تولید
produce
U
تولید کردن
production facility
U
سهولت تولید
producers
U
تولید کننده
production engineer
U
مهندس تولید
reproductivity
U
استعداد تولید
reproduction
U
تولید مثل
productions
U
تولید محصول
manufacturer
U
تولید کننده
production
U
تولید کردن
begotten
U
تولید کرده
manufacturers
U
تولید کننده
report generation
U
تولید گزارش
producer
U
تولید کننده
production
U
تولید محصول
production
U
تولید دستهای
energy production
U
تولید نیرو
production efficiency
U
کارائی در تولید
reporduce
U
تولید مجدد
production efficiency
U
کارائی تولید
productions
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
branches of production
U
رشتههای تولید
cost of production
U
هزینه تولید
branches of production
U
شاخههای تولید
sparking
U
تولید جرقه
average product
U
تولید متوسط
regeneracy
U
تولید مجدد
scale of production
U
مقیاس تولید
begetting
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
aggregate production function
U
تابع تولید کل
beget
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
productivity
U
قابلیت تولید
chymification
U
تولید کیموس
chylification
U
تولید کیلوس
pyogenesis
U
تولید چرک
carcinogenesis
U
تولید سرطان
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
rate of output
U
نرخ تولید
calorification
U
تولید حرارت
rate of output
U
میزان تولید
beeps
U
تولید صدا
beeping
U
تولید صدا
beeped
U
تولید صدا
beep
U
تولید صدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com