English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
Other Matches
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he is on his legs U کارش دایراست
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
He is completely absorbed by his business. U کاملاجذب کارش است
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
He eventually landed in prison . U عاقبت کارش بزندان کشید
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get off one's butt <idiom> U سرش شلوغه کارش شروع شده
of a verity U واقعا
I Really need for u U من واقعا
simply U واقعا
essentially U واقعا"
actually U واقعا
virtually U واقعا"
really U واقعا
veritably U واقعا
realy U واقعا
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
really wicked U واقعا عالی
really sick U واقعا جالب
really wicked U واقعا جالب
in point of fact <idiom> U براستی ،واقعا
really sick U واقعا عالی
quite U سراسر واقعا
indeed U واقعا هر اینه
verily U حقیقتا واقعا
bodily U واقعا جسمانی
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
to be hot [for] U واقعا مشتاق بودن [به]
Thank you very much indeed. U واقعا خیلی ممنون.
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
dynamically U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
dynamic U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
I'm really not responsible for it. <idiom> U واقعا کاری از دست من برنمی آد.
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
That's just [really] outragous! U این که واقعا مضخرف است!
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
matter of fact <idiom> U چیزی واقعا درست باشه
This is a red rag for me. U این من را واقعا عصبانی میکند.
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
bill poster U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
You're driving me mad! U تو من را واقعا دیوانه می کنی! [اصطلاح روزمره]
That's just ridiculous! U این که واقعا مسخره است! [طنز]
I was devastated. <idiom> U من را واقعا پریشان کرد. [اصطلاح روزمره]
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
daemon U در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
You really look like a million bucks in that dress. U در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
show one's (true) colors <idiom> U نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
... however sometimes it just can't be helped. U ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
specious U بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
he was p in his business U خوب بود کارش رونق گرفته بود
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com