English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electric conduction U هدایت الکتریسیته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
insulator U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators U مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
inductivity U ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
Other Matches
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
electricity U الکتریسیته
creepage U مد الکتریسیته
brain potential U الکتریسیته مغز
electrical U مر بوط به الکتریسیته
positive electricity U الکتریسیته مثبت
static electricity U الکتریسیته ساکن
negative electricity U الکتریسیته منفی
electrically U مربوط به الکتریسیته
electrostatics U الکتریسیته ساکن
electric doublet U دو قطبی الکتریسیته
voltage source U منبع الکتریسیته
nuclear electricity U الکتریسیته هستهای
electro physic U فیزیک الکتریسیته
electric current U جریان الکتریسیته
induced electricity U الکتریسیته القائی
inductive capacity U ثابت دی الکتریسیته
animal electricity U الکتریسیته بدن
electric generator U مولد الکتریسیته
electric conductor U هادی الکتریسیته
electric dipole U دو قطبی الکتریسیته
electrical quantity U مقدار الکتریسیته
hot-wiring U سیم حاوی الکتریسیته
hot-wires U سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired U سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire U سیم حاوی الکتریسیته
hot wire U سیم حاوی الکتریسیته
coulomb U واحد اندازه الکتریسیته
electrometer tule U لامپ الکتریسیته سنج
piezo electric effect U اثر پیزو- الکتریسیته
magnetoelectric U مربوط به الکتریسیته القایی
electrometer valve U لامپ الکتریسیته سنج
generator U وسیله تولید الکتریسیته
generators U وسیله تولید الکتریسیته
replenish U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watts U واحد اندازه گیری الکتریسیته
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
replenished U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishing U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
phase difference U اختلاف فاز جریان الکتریسیته
polar U دارای الکتریسیته مثبت و منفی
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
static U الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
ribbon switch U مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
replenishes U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watt U واحد اندازه گیری الکتریسیته
nonsparking U ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism U جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
permittivity U واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibel U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee U Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
decibels U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
three pin plug U ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
IEC connector U استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
iee /s 00 U مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
monitored U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
monitor U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
isolation U مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
photovoltaic cell U مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
positive U قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
impedance U مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
meter power supply U امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
transduction U هدایت
lead U هدایت
guidance U هدایت
total conductivity U هدایت کل
steerage U هدایت
leading U هدایت
conduction U هدایت
navigator U هدایت گر
navigators U هدایت گر
leads U هدایت
conductance U هدایت
direction U هدایت
contact electricity U فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
conning U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
electron conduction U هدایت الکترون
conned U هدایت کردن
convect U هدایت کردن
avigation U فن هدایت هواپیما
navigating U هدایت کردن
enlightened U هدایت شده
conduction U هدایت گرم
navigates U هدایت کردن
conductibility U قابلیت هدایت
conduction U هدایت تنظیم
bus bar line U سیم هدایت
canalization U هدایت در مسیر
conning tower U برج هدایت
afferent transmission U هدایت اورانی
conductive U قابل هدایت
afferent conduction U هدایت اورانی
conductivity U قابلیت هدایت
cons U هدایت کردن
conduction velocity U سرعت هدایت
dirigible U قابل هدایت
conductivity U ضریب هدایت
conductance U میزان هدایت
conductible U قابل هدایت
con U هدایت کردن
conduct of fire U هدایت تیراندازی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
commutate U هدایت وتغییر
navigated U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
undirected U هدایت نشده
rede U هدایت کردن
management U هدایت یا سازماندهی
direction U هدایت رهبری
operating stand U اطاق هدایت
leading marks U نشانههای هدایت
leading line U خط هدایت هواپیما
steerable U هدایت کردنی
ionic conduction U هدایت یونی
image line U هدایت تصویر
guides U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
stream line U خط هدایت جریان
directs U هدایت کردن
superconductivity U فوق هدایت
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
guide U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
hydraulic conductivity U هدایت ابی
guide way U مسیر هدایت
managements U هدایت یا سازماندهی
heat conductivity U هدایت حرارتی
template U ریل هدایت
heat conduction U هدایت حرارتی
conduct U هدایت کردن
director U هدایت کننده
conducted U هدایت کردن
templates U ریل هدایت
directing U هدایت کردن
admittance U هدایت فاهری
conducting U هدایت کردن
joystick U سکان هدایت
directors U هدایت کننده
joysticks U سکان هدایت
convey U هدایت کردن
fire direction U هدایت اتش
conveyed U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
vectored thrust U تراست هدایت شونده
directed net U شبکه هدایت شده
vectored U تراست هدایت شونده
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
conducting staff U ستاد هدایت کننده
channelising island U سکوی هدایت کننده
steered wheel U چرخ هدایت شده
conductance U مقدار هدایت واقعی
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
dredging ladder U هدایت کننده سطل
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
guideway U شیار هدایت کننده
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
guded missile U موشک هدایت شوند
fire direction net U شبکه هدایت اتش
fire direction center U مرکز هدایت اتش
fire control U کنترل یا هدایت اتش
direction center U مرکز هدایت عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com