Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiant exposure
U
پخش حرارت یا انرژی حرارتی
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
heat engine
U
موتور حرارتی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
electrotherapy
U
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
bi fuel
U
موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
power dive
U
با استفاده از نیروی موتور طیاره
thrusts
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrust
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrusting
U
فشار موتور نیروی پرتاب
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
spark printer
U
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
exothermic
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
thermal stress
U
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis
U
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
motoring
U
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine
U
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
U
نصب موتور قرارگاه موتور
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
emblements
U
منافع حاصله از زمین
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
slip ring induction motor
U
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor
U
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
platinum black
U
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
working asset
U
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
windchill
U
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness
U
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
single phase induction motor
U
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
thermal
U
حرارتی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
thermal effects
U
اثرات حرارتی
thermal expansion
U
انبساط حرارتی
thermal emission
U
تابش حرارتی
hot wire
U
رشته حرارتی
hot-wiring
U
رشته حرارتی
hot-wire
U
رشته حرارتی
calorific power
U
مقدار حرارتی
heating
U
سیستم حرارتی
ablating material
U
سپر حرارتی
thermal ammeter
U
امپرسنج حرارتی
thermocouple
U
زوج حرارتی
temperature coefficient
U
ضریب حرارتی
hot-wires
U
رشته حرارتی
thermal devices
U
ابزارهای حرارتی
hot-wired
U
رشته حرارتی
thermal battery
U
باطری حرارتی
thermal efficiency
U
راندمان حرارتی
thermocouple
U
عنصر حرارتی
thermoswitch
U
سویچ حرارتی
thermal power
U
توان حرارتی
thermal protection
U
محافظت حرارتی
heat loss
U
گمگشتگی حرارتی
dilatation
U
انبساط حرارتی
thermal radiation
U
تشعشع حرارتی
heating furnace
U
کوره حرارتی
heating installation
U
تاسیسات حرارتی
thermal radiation
U
تابش حرارتی
thermal shadow
U
سایههای حرارتی
heat proof quality
U
ثبات حرارتی
heat pulse
U
پالس حرارتی
thermal instability
U
ناپایداری حرارتی
heat supply
U
منبع حرارتی
heat sink
U
انباره حرارتی
heat treatment
U
عملیات حرارتی
heat shield
U
حفاظ حرارتی
thermal power
U
مقدار حرارتی
thermal printer
U
چاپگر حرارتی
heating blower
U
دمنده ی حرارتی
heating jacket
U
ژاکت حرارتی
high temperature strength
U
استحکام حرارتی
heat capacity
U
فرفیت حرارتی
heat balance
U
تعادل حرارتی
hot shortness
U
شکنندگی حرارتی
thermoswitch
U
کلید حرارتی
evolution of heat
U
انبساط حرارتی
thermal fatigue
U
خستگی حرارتی
heat exchanger
U
مبدل حرارتی
thermal switch
U
سویچ حرارتی
heating mantle
U
ژاکت حرارتی
heating power
U
توان حرارتی
heating resistor
U
مقاومت حرارتی
heat energy
U
انرژی حرارتی
thermal stress
U
تنش حرارتی
heating tape
U
نور حرارتی
heat conductivity
U
هدایت حرارتی
heating wire
U
سیم حرارتی
heat conduction
U
هدایت حرارتی
thermopile
U
پیل حرارتی
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
convection
U
ارزش حرارتی همبرداری
bogie hearth furnce
U
کوره حرارتی گردان
hot working steel
U
فولاد عملیات حرارتی
thermonuclear
U
بمب هستهای حرارتی
continous heating furnace
U
کوره حرارتی دائمی
internal thermal resistance
U
مقاومت حرارتی داخلی
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
heat treating
U
تشویه حرارتی فولاد
induction heat treatment
U
عملیات حرارتی القائی
hot working die
U
ابزار عملیات حرارتی
hot wire meter
U
امپر سنج حرارتی
thermic
U
وابسته بگرما حرارتی
coefficient of thermal expansion
U
ضریب انبساط حرارتی
high temperature steel
U
فولاد با ثبات حرارتی
heating zone
U
منطقه یا ناحیه حرارتی
heat treating equipment
U
تاسیسات عملیات حرارتی
heat insulation
U
عایق کاری حرارتی
thermal critical point
U
نقطه ی بحرانی حرارتی
heating coil
U
سیم پیچ حرارتی
thermal coefficient of expansion
U
ضریب انبساط حرارتی
heat resisting steels
U
فولادهای مقاوم حرارتی
heat treatment crack
U
ترک عملیات حرارتی
heat treating property
U
خاصیت عملیات حرارتی
heat treating furnace
U
کوره عملیات حرارتی
heat treating department
U
دپارتمان عملیات حرارتی
heat treatable
U
قابل عملیات حرارتی
radiant
U
تشعشع کننده حرارتی
thermal conductivity
U
رسانائی گرمایی یا حرارتی
thermal critical point
U
نقطه تبدیل حرارتی
temperature stress
U
تنش حرارتی یا دمایی
low heat value
U
مقدار حرارتی پایین
thermo plasticity
U
شکل پذیری حرارتی
heating element
U
المان یا عنصر حرارتی
precipitation heat treatment
U
عملیات حرارتی رسوبی
thermit fusion welding
U
جوشکاری ذوبی حرارتی
solution heat treatment
U
عملیات حرارتی محلول
thermit pressure welding
U
روش جوشکاری فشاری حرارتی
critical heat flux ratio
U
نسبت شار حرارتی بحرانی
heat treat
U
انجام دادن عملیات حرارتی
dewar
U
محفظه عایق حرارتی با دوجداره
high frequency heating equipment
U
تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com