Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
course stabilizer
U
تثبیت کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده
stabilizers
U
تثبیت کننده ها
stabilizer
U
تثبیت کننده
holding attack
U
تک تثبیت کننده
emulsion stabilizer
U
تثبیت کننده امولسیونی
viscosity stabilizer
U
تثبیت کننده گرانروی
stabilizer
U
ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve
U
غلاف تثبیت کننده
course stabilizer
U
تثبیت کننده مسیر
stabilisers
U
ثابت تثبیت کننده
automatic stabilizer
U
تثبیت کننده خودکار
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
self stabilizing dynamo
U
دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer
U
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
adjustable stabilizer
U
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
blocking force
U
نیروی سد کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
equalizing force
U
نیروی برابر کننده
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
threat force
U
نیروی تهدید کننده
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
moving power
U
نیروی جابجا کننده
magnetizing force
U
نیروی مغناطیسی کننده
righting moment
U
نیروی راست کننده ناو
reinforcing
U
نیروی تقویتی تقویت کننده
p force
U
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
stabilized
U
تثبیت
stabilising
U
تثبیت
corroboration
U
تثبیت
stabilization
U
تثبیت
stabilizes
U
تثبیت
stabilises
U
تثبیت
stabilised
U
تثبیت
fixation
U
تثبیت
anchor cell
U
سل تثبیت
fixity
U
تثبیت
stabilisation
U
تثبیت
fixations
U
تثبیت
stabilize
U
تثبیت
consolidation
U
تثبیت
confirmation
U
تثبیت
fixing
U
تثبیت
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
confirmation
U
تثبیت استقرار
reinstating
U
تثبیت کردن
economic stabilization
U
تثبیت اقتصادی
reinstates
U
تثبیت کردن
reinstated
U
تثبیت کردن
price stability
U
تثبیت قیمت
reinstate
U
تثبیت کردن
stop go policy
U
سیاست تثبیت
avouch
U
تثبیت کردن
stabilised
U
تثبیت کردن
maintenance level
U
سطح تثبیت
voltage stabilization
U
تثبیت ولتاژ
wage stabilization
U
تثبیت مزد
patenting
U
حق تثبیت اختراع
patented
U
حق تثبیت اختراع
patent
U
حق تثبیت اختراع
price ceilings
U
تثبیت قیمت
stabilization
U
پابرجاسازی تثبیت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price freezing
U
تثبیت قیمت
patents
U
حق تثبیت اختراع
visual fixation
U
تثبیت دیداری
positioning
U
تثبیت موقعیت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
fixing agent
U
عامل تثبیت
nitrogen fixation
U
تثبیت نیتروژن
heat setting
U
تثبیت گرمائی
fixate
U
تثبیت کردن
fixation of affect
U
تثبیت عاطفی
fixation process
U
فرایند تثبیت
stabilizes
U
تثبیت کردن
fixation point
U
نقطه تثبیت
stabilising
U
تثبیت کردن
stabilized
U
تثبیت کردن
stabilises
U
تثبیت کردن
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
stabilize
U
تثبیت کردن
reinstatement
U
تثبیت در مقام
father fixation
U
تثبیت پدری
fixedness
U
تثبیت شدگی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
verge
U
شانه تثبیت نشده
hard shoulder
U
شانه تثبیت شده
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer
U
قشر تثبیت شده
stabilized layer
U
لایه تثبیت شده
exchanged stabilization fund
U
صندوق تثبیت ارز
fix
U
تثبیت محل ناو
verges
U
شانه تثبیت نشده
course stabilizer
U
دستگاه تثبیت مسیر
built in stabilizers
U
تثبیت کنندههای خودکار
well fixed
U
خوب تثبیت شده
fixes
U
تثبیت محل ناو
voltage stabilization
U
تثبیت فشار الکتریکی
routes
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
route
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization
U
تثبیت کنندگی دیود زنر
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilising
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
U
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilized
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
high frequency stabilized arc
U
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time
U
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
confirms
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com