English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hunter killer U نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
enemy forces U نیروهای دشمن
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . U درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
orange forces U علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
monroe effect U اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
blue forces U نیروهای خودی
services U نیروهای سه گانه
blue forces U نیروهای ابی
army of occupation U نیروهای اشغالی
services U نیروهای مسلح
political forces U نیروهای سیاسی
battalion U نیروهای ارتشی
nuclear forces U نیروهای هستهای
naval forces U نیروهای دریایی
battalions U نیروهای ارتشی
differential forces U نیروهای دیفرانسیلی
garrison forces U نیروهای پادگانی
opposing forces U نیروهای متخاصم
forces of production U نیروهای تولید
army forces U نیروهای زمینی
market forces U نیروهای بازار
ground forces U نیروهای زمینی
component forces U نیروهای مولفه
combat forces U نیروهای رزمی
irregular U نیروهای نامنطم
screening forces U نیروهای پاسیور
frontalier U نیروهای مرزی
lateral forces U نیروهای عرضی
friendly forces U نیروهای خودی
armed forces U نیروهای مسلح
irregular forces U نیروهای چریکی
irregular forces U نیروهای نامنطم
combined forces U نیروهای مرکب
armed forces courier U پیک نیروهای مسلح
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
actions U اشغال نیروهای جنگی
paramilitary U نیروهای شبه نظامی
paramilitaries U نیروهای شبه نظامی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
tactical reserve U نیروهای احتیاط تاکتیکی
action U اشغال نیروهای جنگی
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
dipole dipole forces U نیروهای دو قطبی- دوقطبی
reserve mobilization U بسیج نیروهای احتیاط
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
restraining forces U نیروهای مهار کننده
assigned forces U نیروهای زیر امر
van der waals forces U نیروهای وان در والس
landing forces U نیروهای پیاده شونده
castrum U [کمپ نیروهای رومی]
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
international date line U خط تقسیم نیروهای بین المللی
joint U مشترک بین نیروهای مسلح
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
special forces U نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
residual force U نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
opposing U مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
joint exercise U تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force U نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
counter vailing power U تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
diffraction loading U منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
armed forces U مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
sum of all external forces U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
service element U عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid U سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
warned exposed U قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
charactristic curve U نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
landing wires U سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
contra rotating U دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
pure bending U حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
special forces U نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
permalloy U خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
army forces U نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
orientation forces U نیروهای دو قطبی- دو قطبی
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
barrier inspection U بازدید ازموانع
to cut ones way U راه خودرا ازموانع بازکردن
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
protecting U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
safeguarded U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
safeguard U حفافت کردن
shields U حفافت کردن
shield U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
protects U حفافت کردن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
shields U حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
shield U حفافت کردن درمقابل
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
appoints U مامور کردن
appoint U مامور کردن
send on duty U مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
protects U حفظ کردن حفافت کردن
protect U حفظ کردن حفافت کردن
gain ground U خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemy U دشمن کردن
antagonized U دشمن کردن
antagonises U دشمن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com